من
من
نه آنقدر دلبرم
که دل تمام شهر از صدایم بلرزد
نه آنقدر موقر
که یادم نرود دختر نباید بلند بلند بخندد
نه آنقدر فیلسوف
که راجع به کتاب های خوانده و نخوانده ام داد سخن بدهم
نه آنقدر بزرگ
که بتوانم بجای شکلات
وقتی به کافه میرویم
خانمانه قهوه سفارش بدهم
نه آنقدر سیاستمدار
که لبخند ها و اشک هایم
به جا و به موقع سر و کله شان پیدا بشود
من
بغض میکنم،
گریه میکنم،
شیطنت میکنم،
بلند بلند میخندم
و لبه ی جدول راه میروم
و توی کافه شکلات میخورم
و زندگی را ساده میگیرم
و خوب میدانم
دخترهایی شبیه من،
خاطره نخواهند شد...
نه آنقدر دلبرم
که دل تمام شهر از صدایم بلرزد
نه آنقدر موقر
که یادم نرود دختر نباید بلند بلند بخندد
نه آنقدر فیلسوف
که راجع به کتاب های خوانده و نخوانده ام داد سخن بدهم
نه آنقدر بزرگ
که بتوانم بجای شکلات
وقتی به کافه میرویم
خانمانه قهوه سفارش بدهم
نه آنقدر سیاستمدار
که لبخند ها و اشک هایم
به جا و به موقع سر و کله شان پیدا بشود
من
بغض میکنم،
گریه میکنم،
شیطنت میکنم،
بلند بلند میخندم
و لبه ی جدول راه میروم
و توی کافه شکلات میخورم
و زندگی را ساده میگیرم
و خوب میدانم
دخترهایی شبیه من،
خاطره نخواهند شد...
۲.۴k
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.