وقتی اونمردو دیدم قیافش مثل خودمون بود فقط پایین تنش فرق داشت و تا ...
"𝓶𝔂 𝓶𝓮𝓻𝓶𝓪𝓲𝓭"
𝓹𝓪𝓻𝓽.4
وقتی اونمردو دیدم قیافش مثل خودمون بود فقط پایین تنش فرق داشت و تا دیدمش ب سرعت پریدم پایین و بعد چند ثانیه پولکام در اومدن و فهمیدم اونا ب پوشش میگن لباس و زبونش یکم با ما فرق میکرد ی سری واژه هاشونو نمیفهمیدم ولش کن رفتم سری تو خونه دیدمدهمه دارن دادو بیداد میکنن و خیلی نگرانن اومدم تو و همه نگاهم مردم خیلی اعبتنی ب نظر میرسیدن و نگاهشون کردم
+مناومدم
مامانت:لیزاااا کجا بودییی
+امممم خب
بابات:چرااا رنگ پولکات عوض شده؟ نکنه...نکه رفتی...
الیزابت:ننن بابا من دیدم داشا میرفت پولکاشو عوض کنه نرفته خشکی من مطمعنم
+ااارههه اره رفتم رنگ پولکامو عوض کنم ب هر حال من دارم ملکه میشم بعدشم خواستم اطرافو نگاه کنم دیر شد حالا پولکام چطور شدههه
مامانت:هیلی قشنگش شدی عزیزم خوبه ک با ملکه شدنت کنار اومدی ولی دیگه نباید اینقدر دیر بیای
+چشم
اومدی تو و همه بغلت کردنو باباتم پیشونیتو بوسید و با خواهرتو یونگی رفتین تو اتاق
یونگی:لیزا کجا بودی
+من جایی نبودم
یونگی:قشنگ معلوم بود دارین دروغ میگین پولکات بی رنگو خشک شده ی اشاره بهش بکنم میریزه
+خش....
الیزابت:نخیرم اصلا چرا داری خواهرمو اذیت میکنیی مامان باباش هیچی نگفتن تو چیکارشی هاااتو هنوز شوهرش نشدی هر وقت شدی انوقت ازش سوال بپرس
یونگی:خیلع خبببب لیزا مراقب خودت باش
+باشه خدافظ
یونگی:فردا باید بریم واسه عروسی کارارو بکنیم
+باشه
یونگی رفت بیرون.
الیزابت:چیکاررر کردییی؟؟؟رفتی تو خشکییی؟
+ارهه
الیزابت:کسیی دیدت
+اره
الیزابت:چییییییی کی دیدت وحشت زده نشد نخواست بکشتت؟؟وایسا ببینم کی دیدت مگه تو خشکی کسیم هست؟دیوااا دیدنتت؟؟؟
𝓹𝓪𝓻𝓽.4
وقتی اونمردو دیدم قیافش مثل خودمون بود فقط پایین تنش فرق داشت و تا دیدمش ب سرعت پریدم پایین و بعد چند ثانیه پولکام در اومدن و فهمیدم اونا ب پوشش میگن لباس و زبونش یکم با ما فرق میکرد ی سری واژه هاشونو نمیفهمیدم ولش کن رفتم سری تو خونه دیدمدهمه دارن دادو بیداد میکنن و خیلی نگرانن اومدم تو و همه نگاهم مردم خیلی اعبتنی ب نظر میرسیدن و نگاهشون کردم
+مناومدم
مامانت:لیزاااا کجا بودییی
+امممم خب
بابات:چرااا رنگ پولکات عوض شده؟ نکنه...نکه رفتی...
الیزابت:ننن بابا من دیدم داشا میرفت پولکاشو عوض کنه نرفته خشکی من مطمعنم
+ااارههه اره رفتم رنگ پولکامو عوض کنم ب هر حال من دارم ملکه میشم بعدشم خواستم اطرافو نگاه کنم دیر شد حالا پولکام چطور شدههه
مامانت:هیلی قشنگش شدی عزیزم خوبه ک با ملکه شدنت کنار اومدی ولی دیگه نباید اینقدر دیر بیای
+چشم
اومدی تو و همه بغلت کردنو باباتم پیشونیتو بوسید و با خواهرتو یونگی رفتین تو اتاق
یونگی:لیزا کجا بودی
+من جایی نبودم
یونگی:قشنگ معلوم بود دارین دروغ میگین پولکات بی رنگو خشک شده ی اشاره بهش بکنم میریزه
+خش....
الیزابت:نخیرم اصلا چرا داری خواهرمو اذیت میکنیی مامان باباش هیچی نگفتن تو چیکارشی هاااتو هنوز شوهرش نشدی هر وقت شدی انوقت ازش سوال بپرس
یونگی:خیلع خبببب لیزا مراقب خودت باش
+باشه خدافظ
یونگی:فردا باید بریم واسه عروسی کارارو بکنیم
+باشه
یونگی رفت بیرون.
الیزابت:چیکاررر کردییی؟؟؟رفتی تو خشکییی؟
+ارهه
الیزابت:کسیی دیدت
+اره
الیزابت:چییییییی کی دیدت وحشت زده نشد نخواست بکشتت؟؟وایسا ببینم کی دیدت مگه تو خشکی کسیم هست؟دیوااا دیدنتت؟؟؟
- ۳.۱k
- ۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط