محرم
#محرم
شایددوسال باشه که باتمام وجودم درک میکنم ثانیه ثانیه شو.....
وقتی میگن امان ازدل زینب یعنی چه.....
زینبی که ازبچگیش داغ دیدوفقط حسین براش مونده بودکه اونم یزیدیان اینطور ناجوانمردانه ودور از انسانیت ازش گرفتن.....
یاحسین وقتی هادی گفت میخوام برم گفت خانم امام حسین تنهاست و مثل زنهای کوفی نباش جلوش رونگرفتم و نخواستم مثل زن های کوفه باشم.....
اونروز به خودم گفتم مگه هرسال تو محرم نمیگفتی که ای کاش اونموقع بودم حالا وقته عمله.....
هادی روکه تمام زندگیم بود سپردم به شما و حضرت ابوالفضل
گفتم یاحسین هادی رو زنده وسالم به من برگردونید ولی هرچی خیر و صلاحه راضی ام به رضای خدا......
ولی انگار رضای خدا در چیز دیگه ای بود، انگار مصلحت خدا این بود که اینبار ذره ای از مصیبتی که خانم رباب و بی بی زینب تو کربلا کشیدند رو به من نشون بده......
امان ازدل زینب....
امان ازدل رباب....
هادی من درست مثل حضرت ابوالفضل دست و پاهاش روازدست داد و بدور از پیکرش موند تو عراق.....
درست مثل علی اکبرحسین بدنش اربااربا شد، طوری که نمیتونستن با دست پیکرش روبلند کنن ....
درست مثل حسین واهل بیتش پیکربی جونش بی کفن چند روز تو خرابه های عراق مونده بود و بعد از چند روز برگشت .....
درست مثل حسین و اهل بیتش تو غربت به شهادت رسید....
امان ازدل زینب ورباب....
حالا میفهمم چرا بعد از واقعه ی کربلابی بی بی زینب گفت چیزی جز زیبایی ندیدم چون امتحان الهی باتمام سختی هاش زیباست.....
وقتی بهم گفتن که بخش دیگه ای از پیکرش پیدا شده گفتم خدایا شکرت فکر نمیکردم اینقدر دوستم داشته باشی که اینطور سخت امتحانم کنی
امیدوارم دراین امتحان سخت الهی سربلندبیرون بیام...
شهیدمهندس #هادی_جعفری
#امان_از_دل_زینب
#همسفر_تا_بهشت
#همسر_شهید
شایددوسال باشه که باتمام وجودم درک میکنم ثانیه ثانیه شو.....
وقتی میگن امان ازدل زینب یعنی چه.....
زینبی که ازبچگیش داغ دیدوفقط حسین براش مونده بودکه اونم یزیدیان اینطور ناجوانمردانه ودور از انسانیت ازش گرفتن.....
یاحسین وقتی هادی گفت میخوام برم گفت خانم امام حسین تنهاست و مثل زنهای کوفی نباش جلوش رونگرفتم و نخواستم مثل زن های کوفه باشم.....
اونروز به خودم گفتم مگه هرسال تو محرم نمیگفتی که ای کاش اونموقع بودم حالا وقته عمله.....
هادی روکه تمام زندگیم بود سپردم به شما و حضرت ابوالفضل
گفتم یاحسین هادی رو زنده وسالم به من برگردونید ولی هرچی خیر و صلاحه راضی ام به رضای خدا......
ولی انگار رضای خدا در چیز دیگه ای بود، انگار مصلحت خدا این بود که اینبار ذره ای از مصیبتی که خانم رباب و بی بی زینب تو کربلا کشیدند رو به من نشون بده......
امان ازدل زینب....
امان ازدل رباب....
هادی من درست مثل حضرت ابوالفضل دست و پاهاش روازدست داد و بدور از پیکرش موند تو عراق.....
درست مثل علی اکبرحسین بدنش اربااربا شد، طوری که نمیتونستن با دست پیکرش روبلند کنن ....
درست مثل حسین واهل بیتش پیکربی جونش بی کفن چند روز تو خرابه های عراق مونده بود و بعد از چند روز برگشت .....
درست مثل حسین و اهل بیتش تو غربت به شهادت رسید....
امان ازدل زینب ورباب....
حالا میفهمم چرا بعد از واقعه ی کربلابی بی بی زینب گفت چیزی جز زیبایی ندیدم چون امتحان الهی باتمام سختی هاش زیباست.....
وقتی بهم گفتن که بخش دیگه ای از پیکرش پیدا شده گفتم خدایا شکرت فکر نمیکردم اینقدر دوستم داشته باشی که اینطور سخت امتحانم کنی
امیدوارم دراین امتحان سخت الهی سربلندبیرون بیام...
شهیدمهندس #هادی_جعفری
#امان_از_دل_زینب
#همسفر_تا_بهشت
#همسر_شهید
۱.۰k
۲۴ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.