کسی پای دلم را ابتدای راه میگیرد

کسی پای دلم را ابتدای راه می‌گیرد
زبانم در ادای بای بسم‌الله می‌گیرد

نمی‌دانم خوشی‌هایم چرا این‌قدر کوتاه است
چرا هرگاه می‌خندم، دلم ناگاه می‌گیرد؟

چرا وقتی پلنگ من هوای آسمان دارد
همیشه ابر می‌آید، همیشه ماه می‌گیرد؟

خزان می‌خیزد و با پنجه‌های خشک و چوبینش
گلوی سبزه را در بطن رُستنگاه می‌گیرد

دلم در حسرت بالاترین سیبِ درخت توست
ولی دستم به خار شاخه‌ای کوتاه می‌گیرد

تو در بالاترین جای جهانی ماه من، اما
چرا چشمم سراغت را ز قعر چاه می‌گیرد؟
#محمدرضا_طاهری
دیدگاه ها (۱)

بعدِ عمـری ﺳﺎﻗﯽ ﻭ ﭘﯿﻤـﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﯾﺪ، ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖﺟﺎﯼ ﺍﻣﻨﯽ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﻣﯿ...

وامانده‌ام که تا به کجا می‌توان گریختاز این همیشه‌ها که ندار...

دلی شکسته تر از نای نی لبک دارمیواش!دست نزن!شیشه ام ترک دارم...

هر کس به حرف و صوت گرفت از تو کامِ دلای روزگار! قسمتِ این بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط