سلام من جونگکوکم امروز روز تولدمه معمولا برای روز تو
🐰: سلام من جونگکوکم. امروز روز تولدمه معمولاً برای روز تولد باید چیزی بزرگ آماده کرد، اما من هیچ چیزی ندارم. باید کیک بخرم
🐰 : من پیرسینگ جدیدی دارم، مدتهاست. یادم نمیاد که لایو قبلی به شما گفتهام یا نه
🐰 بالاخره روز تولد رسید، باید سعی کنم خوب زندگی کنم... چند سالمه؟ ۲۸ سال!
🐰پیرسینگم خوبه نه؟
🐰: مامان و بابا، ممنونم از شما برای این روز. هر کاری میخواهید بکنید، فقط سالم باشید. ممنونم. احتمالاً در میان آرمیا هم کسانی هستند که امروز تولدشونه ، درسته؟ به شما هم تبریک میگم.
🐰: چه کار کنم؟ باز هم کاردیو؟ خندهداره، من که کافی انجام دادم. مگر من بیشتر از دو روز پیش لاغر نشدهام؟ هاها. خلاصه، من خوردم و به طور تصادفی دندانم به پیرسینگ خورد، ترک برداشت. تکهها را حس کردم، اما مثل شن قورتشون دادم... هنوز هم اذیت میکنن
🐰 چون تولدمه، باید از این به بعد سختتر زندگی کنم
🐰 الان با سن بینالمللی ۲۸ سالمه درسته؟
🐰 یه جوریه که هنوز توی دههی ۲۰ هستم، نه؟
🐰 «تو تنها کسی هستی که هنوز توی ۲۰ سالگیه» درسته؟ من تنها عضو گروهم که هنوز توی دههی ۲۰ هستم
🐰: میخواید گوشواره خودم رو بسازم؟ این کار سخت نیست؟ هوم. من تنها کسی هستم که هنوز بیست سالشه؟ بله، حالا من تنها کسی تو گروه هستم که بالای بیست سال داره.
🐰 ارمیایی که امروز تولدتونه هپی مپی
🐰 «میخوای سال ۲۸ سالگیت چه شکلی باشه؟»
🐰 «تا امسال حساب میشه؟ نه صبر کن– یعنی تا یک سپتامبر سال بعد، درسته؟»
🐰 «میخوام با تمام تلاشم زندگی کنم. میخوام یه سال دیگه بسازم که توش با تمام تلاشم زندگی کرده باشم.»
🐰: بچهها، اینجا هیچ چیز خاصی نیست فقط به این دلیل که امروز تولد منه
🐰: در میان روزهای معمولی فقط تولد من اتفاق افتاد
🐰 خمیازه میکشه «به نظر خسته میای» آره درسته، نگاه کن الان منم اشکم دراومده.
🐰 دیشب خوب نخوابیدم. حدود ۲ خوابیدم؟ بعدش هی تا ۹ بیدار میشدم، بعد از اون استرس گرفتم و آخرش دیگه ۱۰ بیدار شدم.
🐰 : اوه، یه مقاله دیدم که گفته بودن کسی سعی کرده بیاد تو خونم. [ اره یه زنه ۴۰ ساله اینکارو کرده دستگیرم شده ]
لطفاً نیاین خونم، نیاین
اگه از دروازه رد شین، دستگیر میشین نگهبان و پلیس رو خبر میکنم
🐰 (فردا ترم تحصیلی شروع میشود.) شروع خوبی براتون آرزو میکنم
🐰 من امروز ننوشیدم. احتمالاً قرمزی از صفحه نمایشه
من میدونم کی باید بخوابم. خودم به نحوی حلش میکنم. ولی ممنون که مراقب من هستین
🐰 حتی اگه اتفاقی پاتون بذارید توی پارکینگ/گاراژ خونم، نمیتونید بیرون برید. مگر اینکه خودم بازش کنم، وگرنه اونجا گیر میافتید.
🐰: آها بله، من این پلهها را دیدم! پروژه پلهها در یونسان برای تولدم! فکر میکردم اوجا لایو بزارم، اما بعد فکر کردم که زیادی میشه، بنابراین لایو را در خانه میزارم.
بریم زیرزمین اگه از آسانسور استفاده کنم، اینترنت قطع میشه، پس فقط از پلهها میرم
من تمام مبلها را از زیرزمین جابهجا کردم، بنابراین اینجا هیچ مبلی وجود ندارد، از شر همه اونها خلاص شدم. بنابراین فقط... *میخندد* 🐰 من تمام صندلیها را از طبقه بالا آوردم
🐰 وای گلدن نامبروانه
🐰 چه آهنگی براتون بخونم؟
🐰 آه نه، من نموتونم Golden رو بخونم
🐰 علاوه بر این، من لیریکشو نمودونم *میخندد*.
🐰 چه آهنگی براتون بخونم؟ Seven؟
🐰 فقط باید آهنگهای خودم رو بخونم، چون امروز تولدمه؟
🐰 وای، چرا اینقدر Seven زیاده
🐰 دو سال از انتشار البومم میگذره حالا چی بخونم؟ Hate you
Somebody
🐰 میتونید ببینید دستام میلرزه؟
🐰 وای باورم نمیشه این آهنگ اینقدر سخت بود، آسون نیست، اصلاً آسون نیست.
بیایید همینجا تمومش کنیم، چون امروز صدام چندان خوب نیست و خستهام.
برگردیم بالا و جمعبندی کنیم... آ، صبر کنید، وقتی به اسم خودم اینجا نگاه کردم... آآآ، این (پیرسینگ) همیشه گیر میکند.
🐰: مرسی که همراهم بودید خیلی عاشقتونم روز خوبی بود بای بایییی
🐰 : من پیرسینگ جدیدی دارم، مدتهاست. یادم نمیاد که لایو قبلی به شما گفتهام یا نه
🐰 بالاخره روز تولد رسید، باید سعی کنم خوب زندگی کنم... چند سالمه؟ ۲۸ سال!
🐰پیرسینگم خوبه نه؟
🐰: مامان و بابا، ممنونم از شما برای این روز. هر کاری میخواهید بکنید، فقط سالم باشید. ممنونم. احتمالاً در میان آرمیا هم کسانی هستند که امروز تولدشونه ، درسته؟ به شما هم تبریک میگم.
🐰: چه کار کنم؟ باز هم کاردیو؟ خندهداره، من که کافی انجام دادم. مگر من بیشتر از دو روز پیش لاغر نشدهام؟ هاها. خلاصه، من خوردم و به طور تصادفی دندانم به پیرسینگ خورد، ترک برداشت. تکهها را حس کردم، اما مثل شن قورتشون دادم... هنوز هم اذیت میکنن
🐰 چون تولدمه، باید از این به بعد سختتر زندگی کنم
🐰 الان با سن بینالمللی ۲۸ سالمه درسته؟
🐰 یه جوریه که هنوز توی دههی ۲۰ هستم، نه؟
🐰 «تو تنها کسی هستی که هنوز توی ۲۰ سالگیه» درسته؟ من تنها عضو گروهم که هنوز توی دههی ۲۰ هستم
🐰: میخواید گوشواره خودم رو بسازم؟ این کار سخت نیست؟ هوم. من تنها کسی هستم که هنوز بیست سالشه؟ بله، حالا من تنها کسی تو گروه هستم که بالای بیست سال داره.
🐰 ارمیایی که امروز تولدتونه هپی مپی
🐰 «میخوای سال ۲۸ سالگیت چه شکلی باشه؟»
🐰 «تا امسال حساب میشه؟ نه صبر کن– یعنی تا یک سپتامبر سال بعد، درسته؟»
🐰 «میخوام با تمام تلاشم زندگی کنم. میخوام یه سال دیگه بسازم که توش با تمام تلاشم زندگی کرده باشم.»
🐰: بچهها، اینجا هیچ چیز خاصی نیست فقط به این دلیل که امروز تولد منه
🐰: در میان روزهای معمولی فقط تولد من اتفاق افتاد
🐰 خمیازه میکشه «به نظر خسته میای» آره درسته، نگاه کن الان منم اشکم دراومده.
🐰 دیشب خوب نخوابیدم. حدود ۲ خوابیدم؟ بعدش هی تا ۹ بیدار میشدم، بعد از اون استرس گرفتم و آخرش دیگه ۱۰ بیدار شدم.
🐰 : اوه، یه مقاله دیدم که گفته بودن کسی سعی کرده بیاد تو خونم. [ اره یه زنه ۴۰ ساله اینکارو کرده دستگیرم شده ]
لطفاً نیاین خونم، نیاین
اگه از دروازه رد شین، دستگیر میشین نگهبان و پلیس رو خبر میکنم
🐰 (فردا ترم تحصیلی شروع میشود.) شروع خوبی براتون آرزو میکنم
🐰 من امروز ننوشیدم. احتمالاً قرمزی از صفحه نمایشه
من میدونم کی باید بخوابم. خودم به نحوی حلش میکنم. ولی ممنون که مراقب من هستین
🐰 حتی اگه اتفاقی پاتون بذارید توی پارکینگ/گاراژ خونم، نمیتونید بیرون برید. مگر اینکه خودم بازش کنم، وگرنه اونجا گیر میافتید.
🐰: آها بله، من این پلهها را دیدم! پروژه پلهها در یونسان برای تولدم! فکر میکردم اوجا لایو بزارم، اما بعد فکر کردم که زیادی میشه، بنابراین لایو را در خانه میزارم.
بریم زیرزمین اگه از آسانسور استفاده کنم، اینترنت قطع میشه، پس فقط از پلهها میرم
من تمام مبلها را از زیرزمین جابهجا کردم، بنابراین اینجا هیچ مبلی وجود ندارد، از شر همه اونها خلاص شدم. بنابراین فقط... *میخندد* 🐰 من تمام صندلیها را از طبقه بالا آوردم
🐰 وای گلدن نامبروانه
🐰 چه آهنگی براتون بخونم؟
🐰 آه نه، من نموتونم Golden رو بخونم
🐰 علاوه بر این، من لیریکشو نمودونم *میخندد*.
🐰 چه آهنگی براتون بخونم؟ Seven؟
🐰 فقط باید آهنگهای خودم رو بخونم، چون امروز تولدمه؟
🐰 وای، چرا اینقدر Seven زیاده
🐰 دو سال از انتشار البومم میگذره حالا چی بخونم؟ Hate you
Somebody
🐰 میتونید ببینید دستام میلرزه؟
🐰 وای باورم نمیشه این آهنگ اینقدر سخت بود، آسون نیست، اصلاً آسون نیست.
بیایید همینجا تمومش کنیم، چون امروز صدام چندان خوب نیست و خستهام.
برگردیم بالا و جمعبندی کنیم... آ، صبر کنید، وقتی به اسم خودم اینجا نگاه کردم... آآآ، این (پیرسینگ) همیشه گیر میکند.
🐰: مرسی که همراهم بودید خیلی عاشقتونم روز خوبی بود بای بایییی
- ۱.۴k
- ۰۹ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط