شعرهای آخرم را جور دیگر گفتهام

شعرهای آخرم را جور دیگر گفته‌ام
با غم واندوه تو، با قلب پرپر گفته‌ام

با خیال روی تو، در گوشه‌ی تنهایی‌ام
یکّه و تنها و بی همراه و یاور گفته‌ام

هرچه میگفتند بس کن عاشقی دیوانگیست
باز هم از عشق تو، هم کور و هم کر گفته‌ام

گفته بودم «دوستت دارم» به من گفتی نگو
طاقت دل طاق شد، صد بار دیگر گفته‌ام

حکم اعدامم شبی در شهر اجرا میشود
بس که از عشقت برای خلق کافر گفته‌ام

با سکوتت سر نَبُر از بیت بیت شعر من
این غزل را من نه با دل بلکه با سر گفته‌ام...
دیدگاه ها (۱)

دلبران، دل میـبرند، اما تـو جانم میـبرےناز را افزوده ، با نا...

زمستان است وچشم کوچه از انتظارت ، سپید!پرنده ی مهاجرم !بگو ب...

به کجا پر بزنم؟تا دل من وا بشودیا کمی چشم ترم غرق تماشا بشود...

بعدِ بوسیدنت ای عشق چه بی تاب شدمپیشِ چشمانِ تو از شَرم و حی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط