میدونست که من زود ناراحت میشم ...
میدونست که من زود ناراحت میشم ...
میدونست که چقدر زیاد دوستش دارم هی بیشتر بی محلی میکردُ عذابم میداد منم که حساس بودم هی به جونش غُر میزدم هی بی روش میاوردم بی محلیشو ، اونم نقطه ضعفمو میدونستُ هی میگفت : تو حساس شدی ، تو دیگه خسته شدی از این رابطه ، داری بهانه میگیری ، داشت حرفه دله خودشو به من
می فهموندُ منه ساده هربار خودمو مقصر میدونستم ...
آدما بعضی وقتا برایِ اینکه حسو حالشونو بهت بفهمونن مجبورن حرفه دله خودشونو به اجبار تو ذهنت بندازن تا درگیرش بشیُ خسته بشی ، بعد تمامِ اشتباهاتُ میندازن گردنتو به راحتی میزارن میرن و تو می مونی با وجدانی همیشه ناراحت ...
و باور میکنی که مقصری ...
میدونست که چقدر زیاد دوستش دارم هی بیشتر بی محلی میکردُ عذابم میداد منم که حساس بودم هی به جونش غُر میزدم هی بی روش میاوردم بی محلیشو ، اونم نقطه ضعفمو میدونستُ هی میگفت : تو حساس شدی ، تو دیگه خسته شدی از این رابطه ، داری بهانه میگیری ، داشت حرفه دله خودشو به من
می فهموندُ منه ساده هربار خودمو مقصر میدونستم ...
آدما بعضی وقتا برایِ اینکه حسو حالشونو بهت بفهمونن مجبورن حرفه دله خودشونو به اجبار تو ذهنت بندازن تا درگیرش بشیُ خسته بشی ، بعد تمامِ اشتباهاتُ میندازن گردنتو به راحتی میزارن میرن و تو می مونی با وجدانی همیشه ناراحت ...
و باور میکنی که مقصری ...
۲.۱k
۰۹ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.