در خیالات خودم میگردم اما نیستی

در خیالات خودم میگردم اما نیستی
نیمه شب می آیی و تا صبح فردا نیستی

یک زمانی مونسم بودی نمیدانم چرا
فکر رفتن میکنی اهل مدارا نیستی

ضجه ها را ریختم دیشب کنار پنجره
آمدی دیدی ولی فکر تسلا نیستی

واژه واژه شعر می بافم در این شهر فریب
یخ زده آغوش ِ تو لای غزل ها نیستی

عطر تو‌می پیچد اما باز حاشا میکنی
کاش می دانستم از اول که با ما نیستی

ناله ی مرغ شباویزم به گوش کوچه ها
مأمنی بر قلب این شبگرد تنها نیستی

عاشقت بودم‌ ولی هرگز نمی شد باورم
رفته ام از یاد و دیگر مرغ شیدا نیستی
دیدگاه ها (۳)

هیچ وقت از یک رابطه‌ی دو نفره ،هر دو نفر هم زمان خارج نمی شو...

یادت باشدتو یادگار بهترین روزهایی هستی کهنه فراموش میشوی و ن...

چه سخت است!برای آدمیکه دلش میخواهد به اندازه تمام خداحافظی‌ ...

از هر چه دارمچشم می‌پوشم اگر دنیایک شبمرا زانو به زانویِ تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط