باز هم بیاحتیاطی کردم و عاشق شدم
باز هم بیاحتیاطی کردم و عاشق شدم
گرچه رنجورم ولی این بار هم لایق شدم
بوسه هایت بر تن بیمار و نالانم نشست
درد را آتش زدم یک عاشق صادق شدم
خواب دیدم یک شبی از خاطراتم رفتهای
در خیالاتم همان آشفتهٔ سابق شدم
بیحضورت قطرهای ازموج سرگردانی ام
در تلاطم های دل محتاج یک قایق شدم
با نگاهت غصههایم یکسره بر باد رفت
خالی از بغض شبانه، گریه و هق هق شدم
عقل از تفسیر احساسم به کلی عاجز است
بار دیگر با حضورت عاری از منطق شدم
هُرم آغوشت برایم مامِن دلدادگیست
از تمام بغض هایم تا ابد فارغ شدم...!
گرچه رنجورم ولی این بار هم لایق شدم
بوسه هایت بر تن بیمار و نالانم نشست
درد را آتش زدم یک عاشق صادق شدم
خواب دیدم یک شبی از خاطراتم رفتهای
در خیالاتم همان آشفتهٔ سابق شدم
بیحضورت قطرهای ازموج سرگردانی ام
در تلاطم های دل محتاج یک قایق شدم
با نگاهت غصههایم یکسره بر باد رفت
خالی از بغض شبانه، گریه و هق هق شدم
عقل از تفسیر احساسم به کلی عاجز است
بار دیگر با حضورت عاری از منطق شدم
هُرم آغوشت برایم مامِن دلدادگیست
از تمام بغض هایم تا ابد فارغ شدم...!
- ۳۸۳
- ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط