من را به گناهی که نگاه تو درآن بود

من را به گناهی که " نگاه تو " درآن بود
بردند سر دار و .....تو انگار نه انگار !

اوج غم این قصه در این شعر همین جاست:
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار

دل تنگی و بی هم نفسی حال خرابی ست
روی دلم آوار و....توانگار نه انگار

دور از تو شده سنگ صبور من دل تنگ...
یک گوشه ی دیوار و....توانگار نه انگار

جان می کنم و محو تماشایی و هر روز...
این حادثه تکرار و....تو انگار نه انگار

با عشق تو میمانم و میمیرم اگر چه...
من می شوم آزار و....تو انگار نه انگار
دیدگاه ها (۱۲)

آیاتی از قرآن در اثبات امامت امام علی علیه السلام#غدیر

آیه‌ی ولایت آیه‌ی پنجاه و پنجم از سوره‌ی مائده است که می‌گوی...

ﻣﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﮐﺴﯽ ﺫﻭﻕ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﺸﯿﻢ ،ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط