پسران هدفمند😍💜
فصل دوم پارت اول👇👇
از زبان نامجون:
+یعنی چی تهیونگ مُرده؟
جین با گریه جواب داد:خوب تهیونگ فقط ۲۴ ساعت وقت داشت زنده بمونه بدنش مقاومم نبود نتونست دوام بیاره برای همین از دنیا رفت.
نامجون داد زد: بدون تهیونگ bts هیچی نیست ..
جین گفت:آره ولی بیا فعلا روی جانگ کوک تمرکز کنیم...
سری تکان دادم حال جانگ کوکم زیاد تعریفی نداشت..
جانگ کوک: من کی خوب میشم؟کی اجرا داریم،؟
داد زدم:جانگ کوک بدون تهیونگ ما نمیتونیم اجرا داشته باشیم به خودت بیا گروه هفت نفره مون الان ۶ نفره شده میترسم تو هم از دست بدیم مواظب خودت باش بازم میگم تو خیلی شبیه تهیونگی برای همین دلم نمیخواد تو رو از دست بدیم.
جانگ کوک سری تکان داد.
چند روز بعد از مرگ تهیونگ:
اعضا هنوز باورشون نشده دیگ تهیونگ پیشمون نیست از همه بدتر حال جانگ کوکه تقریبا تا سر مرز مرگ رفت ولی نجاتش دادیم یک ماهه جانگ کوک نمیتونه درست راه بره و نه من نمیذارم جانگ کوک ترکمون کنه حتی اگ شده جانمو میدم تا جانگ کوک باقی بمونه...
+هی هیونگ خوبی؟
با صدای جانگ کوک به طرفش برگشتم و اشکهامو پاک کردم و گفتم: به نظرت خوبم؟
جانگ کوک:میدونم به خاطر من ناراحتی میترسی نفر بعدی من باشم ولی نگران نباش نفر بعدی در کار نیست من مثل تهیونگم بارها گفتی نمیذارم کسی منو از پا دربیاره اینو مدیون تهیونگم.
لبخندی زدم و دستی روی موهای جانگ کوک کشیدم و گفتم:میدونم عزیزم تو قویی نمیذارم اتفاقی برات بیافته...
جین:حداقلا خوبه جانگ کوک رو داریم...
جیهوپ:آره جانگ کوک مثل یک فرشته ست.
جیمین:کاملا موافقم و با بغض ادامه داد:دقیقا کپی تهیونگه برای همین دوسش دارم.
شوگا:خوشحالم ک جانگ کوک رو داریم...
از زبان جانگ کوک:
از وقتی تهیونگ از دنیا رفت من جاشو گرفتم اعضا بیشتر به من توجه میکنند میگن من خیلی شبیه شم خوب به نظرمم که هستم انگار تهیونگ هنوز زنده ست اونم در وجود من...
+هی جانگ کوک بیا ناهار بخور امروز چیزی نخوردی...
صدای نگران نامجون بود...میدونستم دلش نمیخواد منو از دست بده داد زدم:ممنون هیونگ الان میام.
به طرف غذاخوری حرکت کردم وقتی نشستم شوگا ظرف منو پر از کوفته برنجی که خیلی دوسش دارم کرد.
تعظیمی کردم و گفتم:ممنون.
قاشقمو پر کردم سرمو بلند کردم دیدم اعضا اصلا چیزی نمیخورن قاشقمو گذاشتم روی ظرفم و گفتم:چیزی شده چرا نمیخورین؟
جین گفت:تو بخور ما سیریم مهم تویی که خوب بشی...
داد زدم:اینو نگین اگ شما نباشین منم دیگ نیستم عاشقتونم بچه ها..
به طرف نامجون رفتم بغلش گرفتم نامجون گریه کرد و گفت:دقیقا بوی تهیونگو میدی وقتی نگات میکنم انگار اون کنارمه..
جین تایید کرد...
(این پارت تقدیم به جانگ کوک لاورا امیدوارم خوشتون بیاد🥺🥰)
از زبان نامجون:
+یعنی چی تهیونگ مُرده؟
جین با گریه جواب داد:خوب تهیونگ فقط ۲۴ ساعت وقت داشت زنده بمونه بدنش مقاومم نبود نتونست دوام بیاره برای همین از دنیا رفت.
نامجون داد زد: بدون تهیونگ bts هیچی نیست ..
جین گفت:آره ولی بیا فعلا روی جانگ کوک تمرکز کنیم...
سری تکان دادم حال جانگ کوکم زیاد تعریفی نداشت..
جانگ کوک: من کی خوب میشم؟کی اجرا داریم،؟
داد زدم:جانگ کوک بدون تهیونگ ما نمیتونیم اجرا داشته باشیم به خودت بیا گروه هفت نفره مون الان ۶ نفره شده میترسم تو هم از دست بدیم مواظب خودت باش بازم میگم تو خیلی شبیه تهیونگی برای همین دلم نمیخواد تو رو از دست بدیم.
جانگ کوک سری تکان داد.
چند روز بعد از مرگ تهیونگ:
اعضا هنوز باورشون نشده دیگ تهیونگ پیشمون نیست از همه بدتر حال جانگ کوکه تقریبا تا سر مرز مرگ رفت ولی نجاتش دادیم یک ماهه جانگ کوک نمیتونه درست راه بره و نه من نمیذارم جانگ کوک ترکمون کنه حتی اگ شده جانمو میدم تا جانگ کوک باقی بمونه...
+هی هیونگ خوبی؟
با صدای جانگ کوک به طرفش برگشتم و اشکهامو پاک کردم و گفتم: به نظرت خوبم؟
جانگ کوک:میدونم به خاطر من ناراحتی میترسی نفر بعدی من باشم ولی نگران نباش نفر بعدی در کار نیست من مثل تهیونگم بارها گفتی نمیذارم کسی منو از پا دربیاره اینو مدیون تهیونگم.
لبخندی زدم و دستی روی موهای جانگ کوک کشیدم و گفتم:میدونم عزیزم تو قویی نمیذارم اتفاقی برات بیافته...
جین:حداقلا خوبه جانگ کوک رو داریم...
جیهوپ:آره جانگ کوک مثل یک فرشته ست.
جیمین:کاملا موافقم و با بغض ادامه داد:دقیقا کپی تهیونگه برای همین دوسش دارم.
شوگا:خوشحالم ک جانگ کوک رو داریم...
از زبان جانگ کوک:
از وقتی تهیونگ از دنیا رفت من جاشو گرفتم اعضا بیشتر به من توجه میکنند میگن من خیلی شبیه شم خوب به نظرمم که هستم انگار تهیونگ هنوز زنده ست اونم در وجود من...
+هی جانگ کوک بیا ناهار بخور امروز چیزی نخوردی...
صدای نگران نامجون بود...میدونستم دلش نمیخواد منو از دست بده داد زدم:ممنون هیونگ الان میام.
به طرف غذاخوری حرکت کردم وقتی نشستم شوگا ظرف منو پر از کوفته برنجی که خیلی دوسش دارم کرد.
تعظیمی کردم و گفتم:ممنون.
قاشقمو پر کردم سرمو بلند کردم دیدم اعضا اصلا چیزی نمیخورن قاشقمو گذاشتم روی ظرفم و گفتم:چیزی شده چرا نمیخورین؟
جین گفت:تو بخور ما سیریم مهم تویی که خوب بشی...
داد زدم:اینو نگین اگ شما نباشین منم دیگ نیستم عاشقتونم بچه ها..
به طرف نامجون رفتم بغلش گرفتم نامجون گریه کرد و گفت:دقیقا بوی تهیونگو میدی وقتی نگات میکنم انگار اون کنارمه..
جین تایید کرد...
(این پارت تقدیم به جانگ کوک لاورا امیدوارم خوشتون بیاد🥺🥰)
۴.۴k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.