خلاصه بگویم برایتان

خُلاصه بگویَم برایِتان ،....
دِلبَر از آن دَسته مَرد هایی است که رَنگِ لِباس هایَش را با حالُ روزَت سِت می کنَد ،
مَثَلاً سَبز که می‌پوشَد آدَم به یادِ جَنگل هایِ شُمال ، به عشقِ بویِ هیزُمِ نَم زَده می دَوَد در آغوشش،  مَست می شَوَد ...
یا آنگاه که آبی بَر تَن می‌کنَد فارغ از هَر کار و مَشغله ای دِل پَر می زَنَد برایِ پَرواز در آسمانِ تَنَش ....
قِرمز را که نَگویم برایِتان
مَگر می‌شَوَد آن هَمه عِشق را که تَن پوشَش شده ، دید  و برایَش نَمُرد ؟!
از هِیبَت و غرور مَردانه اش پُشتِ تیرگیِ لباسِ مِشکی ، سَرازیر می شود برایِ بی کسی هایَم...
عِشق یَعنی بُزرگ مَردانِ کوچکی که آغوششان ما را از داشتنِ هَر چیزِ دیگر بی نیاز میکنَد ... ♡!
"خُدا برایِ دلِ مَن تـــو را نِگه دارَد ..."




《 اِمروز هَم مُدام دِل‌تَنگ شُدم و خودخوری کردُم؛ با این رَوَند بالآخره یا مَن تَمام می‌شَوَم، یا این دِل‌تَنگی،...💛👑》



#خاص #عشق #عاشقانه
دیدگاه ها (۲)

ما تُرک ها یه اِصطِلاحی داریم،میگیم: "دآریخمآق"... .یه چیزی ...

چِنان که از قَفَسِ هَم دو یاکَریم به هَماز آن دو پَنجره ما خ...

دِلتَنگی که فَصلی نیست...!مثلِ سَرما خوردگیِ اولِ پاییز گَری...

سِتاره ای؟...نَه!مَهی؟...نَه!فِرشته ای؟...نَه!گُلی؟...نَه!که...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

از خود گذشته منت دوران نمی کشداز پا فتاده تنگی دامان نمی کشد...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط