بالاخره بعد از مدت ها تورا دیدم

بالاخره بعد از مدت ها تورا دیدم...
زیبا تر از قبل شدی نعنا......
من میخواهم تمام اتفاقات امروز را فراموش کنم..!
نگاه های خیره ات، هنگامی که چشم در چشم شدیم، اخم های روی پیشانی ات که یک لحظه هم کنار نمی رفتند، موهای قهوه ایت که بلند تر از قبل شده، لب هایی که با بالم لب تر کرده بودی، کاپشن مشکی رنگی که مورد علاقه ام بود را پوشیده بودی، کفش هایی که به تو گفته بودم بخری را پوشیده بودی، دست هایت که از سرما قرمز شده بود، لپ هایی که تپل تر شده و از سرما قرمز بود، صدایت هنگامی که دوستت را صدا میزدی، چشمان خمار و قهوه ایت که با خشم مرا نگاه میکرد و عطرتی که قبلا هم از ان استفاده میکردی ،همه را فراموش میکنم......!
سعی میکنم فراموش کنم ولی
فراموش کردنت مانند داشتنت محال است!
محال....
دیدگاه ها (۱)

مگه میتونه منو از یادت ببره؟....

look at sky to night

بدترین کاری که یک ادم میتواند با خود انجام دهد این است که در...

چه میشد اگر زندگی من به پایان میرسید و تو برای دیدن من به قب...

ادامه سناریو وقتی به اجبار باهاشون ازدواج کردی..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط