بارانی برای برگشت🍀✨️
p:14
شب موقع شام
یون مضطرب شده بود خیلی استرس داشت یهو شروع کرد به حرف زدن راستش سورا تو این چند وقت که خیلی باهم بودین فک کنم...رستوران پاتوق جی هون بود اومده بود اونجا که این دوتارو دید
جی هون پرید وسط حرف یون:وایسین ببینم این جشن موفقیته؟؟؟هااا بدون من؟یا تو سورا قرار نبود به بابات کمک کنی؟؟؟فک نکنم کاری داشته باشید سورا فردا صب پرونده ها امضا شده رو میزم نباشه من میدونمو...و تکلیفم رو فردا با شما مشخص میکنم😁(خیلی جدیییی)
سورا با عصبانیت از میز پاشد رفت جی هون دنبالش کرد یاااا سوراااا
سورا:ها چته
جی هون لبشو رو لب سورا گذاشت و فشار میداد
سورا ولم کنننن
جی هون لبشو برمیداره(سورا رو سفت گرفته)
سورا:چته تو هااا چرا همشگیجم میکنی
جی هون:دوصت دارم
سورا:دوسم داری ها قطره اشک هایی که تز چشش جاریمیشن رو جی هون میخونه
جی هون:یعنی تو دوسم ند...
سورا میپره وسط حرفش...
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.