من که با صاعقه ای می شکنم داس چرا ؟
من که با صاعقه ای می شکنم داس چرا ؟
بر دل از جور شما این همه آماس چرا ؟
خود بارانم و تو پاک ترم می خواهی !
آب را غسل نده , این همه وسواس چرا ؟
خسته ام , سنگ نزن هی نشکن روح مرا
شده ام عاشق یک آینه نشناس چرا ؟
گفته بودی که تماشا گر باغ دلمی
لک شده دست تو از شاخه ی گیلاس چرا ؟
از درختان دلم عشق بچین , نوبری است
فرصتی نیست بیا , کشتن احساس چرا ؟
بر دل از جور شما این همه آماس چرا ؟
خود بارانم و تو پاک ترم می خواهی !
آب را غسل نده , این همه وسواس چرا ؟
خسته ام , سنگ نزن هی نشکن روح مرا
شده ام عاشق یک آینه نشناس چرا ؟
گفته بودی که تماشا گر باغ دلمی
لک شده دست تو از شاخه ی گیلاس چرا ؟
از درختان دلم عشق بچین , نوبری است
فرصتی نیست بیا , کشتن احساس چرا ؟
۲.۸k
۰۹ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.