من که با صاعقه ای می شکنم داس چرا

من که با صاعقه ای می شکنم داس چرا ؟
بر دل از جور شما این همه آماس  چرا ؟
خود بارانم  و تو  پاک ترم  می خواهی !
آب را غسل نده , این همه وسواس چرا ؟
خسته ام , سنگ نزن هی نشکن روح مرا
شده ام  عاشق  یک  آینه  نشناس  چرا ؟
گفته  بودی  که   تماشا گر  باغ   دلمی
لک شده دست تو از شاخه ی گیلاس چرا ؟
از درختان دلم  عشق  بچین , نوبری است
فرصتی نیست  بیا , کشتن  احساس  چرا ؟
دیدگاه ها (۳)

من پر از هیچــم... پر از کفـرم... پر از شرکم... ولینقطه های ...

ﺍﻣﺸﺐ ﺍﻓﺘــﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﻧـــﻢ ﺗﺐ ﯾﺎﺩﺕ ، ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟ﻣﻦ ﻧــﺪﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﻏﻢ ﻫ...

تو رو رنجوندم با حرفام چقد حس میکنم تنهام *چه احساس بدی دارم...

دیدی رمضان رفته و پر باز نکردمتا خیمه گهِ سبز تو پرواز نکردم...

من که با صاعقه‌ای می‌شکنم داس چرا؟بر دل از جور شما این همه آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط