ماجراهای ایشون و اوشون
ماجراهای ایشون و اوشون
این قسمت
کوفت بخوری نکبت
یویی با دو:آیاتو کون! آیاتو کون! بستنی من نیست!
آیاتو : معلومه که نیست پنکیک! دست منه
یویی : ولی همین الان هشت تا بستنی و پنج تا یخمک خوردی که
آیاتو : خب کم بود
یویی با ناراحتی:پس من چی؟
آیاتو : به من ربطی نداره
یویی با جیغ:من بستنی میخوام!
آیاتو دست به گوش:اه هههیییسسس! جیغ نکش کر شدم
یویی با جیغ بنفش :بستنییییییی!
من : هی نه سان یویی! بیا پاستیل و لواشک و بستنی و چیپس دارم باهم بخوریم
یویی رو به آیاتو : کوفتت بشه نکبت!
آیاتو رو به من : اهههه لوکا ببین چیکار کردی
من : تقصیر خودت بود بستنیشو خوردی
یویی : آیاتو ایز نات مای استایل
من : خخخخخ بریم
آیاتو : •__•
من و یویی :qB
بعد از قضیه خوراکی رفتیم خونه به فنا رفتیم گلاب به روتون اسهال گرفتیم تا صبح به ما خندیدن عوضیا! فرداش زدیم شل و پلشون کردیم تا دیگه مارو مسخره نکنن! پسرای لوس
#dl
این قسمت
کوفت بخوری نکبت
یویی با دو:آیاتو کون! آیاتو کون! بستنی من نیست!
آیاتو : معلومه که نیست پنکیک! دست منه
یویی : ولی همین الان هشت تا بستنی و پنج تا یخمک خوردی که
آیاتو : خب کم بود
یویی با ناراحتی:پس من چی؟
آیاتو : به من ربطی نداره
یویی با جیغ:من بستنی میخوام!
آیاتو دست به گوش:اه هههیییسسس! جیغ نکش کر شدم
یویی با جیغ بنفش :بستنییییییی!
من : هی نه سان یویی! بیا پاستیل و لواشک و بستنی و چیپس دارم باهم بخوریم
یویی رو به آیاتو : کوفتت بشه نکبت!
آیاتو رو به من : اهههه لوکا ببین چیکار کردی
من : تقصیر خودت بود بستنیشو خوردی
یویی : آیاتو ایز نات مای استایل
من : خخخخخ بریم
آیاتو : •__•
من و یویی :qB
بعد از قضیه خوراکی رفتیم خونه به فنا رفتیم گلاب به روتون اسهال گرفتیم تا صبح به ما خندیدن عوضیا! فرداش زدیم شل و پلشون کردیم تا دیگه مارو مسخره نکنن! پسرای لوس
#dl
۸.۶k
۲۰ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.