و روزگاری رسید که آدم ها از هم فاصله گرفتند.
و روزگاری رسید که آدمها از هم فاصله گرفتند.
کمتر به دیدار هم رفتند و بیشتر به یاد هم بودند،
کمتر آزادی داشتند و بیشتر رها شدند،
رها شدند در گدار موسیقی و شعر و شعور، رها شدند در دیار اعجاب انگیز کتابها، رها شدند در خویش...
روزگاری رسید که آدمها پی بردند که تا چه اندازه ناتواناند در مقابل طبیعت و چقدر دستانشان خالیست برای تغییر جهان و برای تغییر دادن اتفاقات ناخوشایندی که میافتند...
و بیشتر از طبیعت مراقبت کردند، بیشتر در خانه ماندند و بیشتر یادگرفتند، بیشتر مهربان بودند و بیشتر مهر ورزیدند.
و روزگاری رسید که آدمها آموختند که چگونه در نهایت اسارت، آزاد باشند، رها باشند، زندگی کنند و شاد باشند.
که آدمی ترکیب ناهمگونیست از تمام چیزهای ملموس و ناملموسی که دوست میدارد..
کمتر به دیدار هم رفتند و بیشتر به یاد هم بودند،
کمتر آزادی داشتند و بیشتر رها شدند،
رها شدند در گدار موسیقی و شعر و شعور، رها شدند در دیار اعجاب انگیز کتابها، رها شدند در خویش...
روزگاری رسید که آدمها پی بردند که تا چه اندازه ناتواناند در مقابل طبیعت و چقدر دستانشان خالیست برای تغییر جهان و برای تغییر دادن اتفاقات ناخوشایندی که میافتند...
و بیشتر از طبیعت مراقبت کردند، بیشتر در خانه ماندند و بیشتر یادگرفتند، بیشتر مهربان بودند و بیشتر مهر ورزیدند.
و روزگاری رسید که آدمها آموختند که چگونه در نهایت اسارت، آزاد باشند، رها باشند، زندگی کنند و شاد باشند.
که آدمی ترکیب ناهمگونیست از تمام چیزهای ملموس و ناملموسی که دوست میدارد..
۷.۲k
۲۲ بهمن ۱۴۰۰