کمی از نیمه شب گذشته بود

کمی از نیمه شب گذشته بود،
خودم را به خواب زدم،
چشم‌هایم را بستم ..
اما نه خواب به سراغم می‌آمد
نه چشم‌هایم به دنبالش می‌رفت ..
تنها ،
خیال تو بود و
خیال تو بود و
خیال تو ..
که تا صبح
در سیاهیِ پشت پلک‌هایم
مرا تبدیل به دلتنگ‌ترین
آدم امشب می‌کرد ...
دیدگاه ها (۱۷)

تو مرا یاد خواهی کرد!روزی که دیگر کسی به خوشحالی ات، شاد نمی...

ﻧﮕﻔﺘﯽ ﺑﻤــــــــــــــﺎن‧‧‧‧‧ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻣــــــﻦ ﺁﺩﻡ ﺭﻓﺘــﻦ‧‧‧‧ ﻧ...

اگر می خواهی از حالِ من بدانیسخت نیست !تَصور کسی را کههر روز...

اگر مسیرت به من نمی خورد...زندگی ساده تر بود...هم برای توهم ...

همچون شعر سپید زیباست ‌و رویای شیرین ِخواب های مرا ...به صبح...

خبر داری چرا وقتی دل بی‌تاب میگیردسراغ از خاطراتی دور اما نا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط