بوی یلدا را میشنویانتهای خیابان آذر

بوی یلدا را میشنوی؟انتهای خیابان آذر ...
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان ... قراری طولانی به بلندای یک شب....
شب عشق بازی برگ و برف...
پاییز چمدان به دست ایستاده ....
عزم رفتن دارد....
..آسمان بغض میکند ...میبارد...خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست ..دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد ....
آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد ..دستی تکان میدهد ......قدمی برمیدارد سنگین و سرد

کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز... و....تمام میشود ...
پاییز ای آبستن روزهای عاشقی ...رفتنت به خیر ..سفرت بی خطر..
دیدگاه ها (۴)

لعنت ،به ساده لوحی ات ، و این دلِ خَرَت!بهتـت زده؟؟؟ شکسته د...

من زنم گاهی شبیه مرد می گیرد دلم بی صدا زیر هجوم درد می گیرد...

نوشـــــــتن بهـــــانه میخـــــواهـــــــد ، بهــــــــ...

خـواستم عـکسِ جدیدم را برایت...بی خیالخواستم امشب کمی با شعر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط