رقص آنجا کن که خود را بشکنی

رقص آن‌جا کُن که "خود" را بِشْکَنی
پَنبه را از ریشِ شَهْوت بَرکَنی

رَقْص و جولان بر سَرِ میدان کُنند
رَقْص اَنْدَر "خونِ خود" مَردان کُنند

چون رَهَند از دستِ "خود"، دَستی زَنَند
چون جَهَند از نَقصِ خود، رَقصی کُنند

مُطرِبانْشانْ از "دَرون" دَف می‌زَنَند
بَحْرها در شورشان کَف می‌زَنَند

تو نبینی لیکْ بَهْرِ گوش‌شان
بَرگ‌ها بَر شاخ‌ها هم کَف‌زَنان

تو نبینی بَرگ‌ها را کَف زدن
"گوشِ دل" باید، نه این گوشِ بَدَن
#مولانا‌
دیدگاه ها (۲)

گفتے ز عشق یافت دلت روشنے، بلےآتش بہ خانمان زدہ را، خانہ ...

ما سڪوتِ سختِ‌ این‌همہ راہ را بہ دندان شڪسته‌ایمپس تو تنفسِ ...

هـی تـُشـبـِهُ الـقـمـر تـمـامـًاجـزء مـنـهـا دائـمًا مـخـفـ...

شادے ام با دیگران است و غمم سهمِ خودمباغِ انگورم ڪہ در دردِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط