مادر بزرگ ادبیات مخصوص

مادر بزرگ ادبیات مخصوص
به خودش را داشت !
به همبرگر می‌گفت همبرگرد،
به سطل سلط، زبانش نمی‌چرخید.
به کبریت می‌گفت کربیت !
برای احوال‌پرسی كه زنگ مي‌زد،
می‌گفت زنگ زده‌ام حالت را بگیرم.
هیچوقت عادت نکردم به این جمله،
بعد از شنیدنش لبخند می‌زدم،
حالم خوب می‌شد …
زنگ زده بود حالم را بگیرد ولی قصدش
حال پرسیدن بود، برعکس بعضی از
آدم‌ها كه تلفن می‌کنند،
مسیج می‌دهند حالت را بپرسند
ولی حالت را می‌گیرند …!
#متانویا
دیدگاه ها (۰)

کاش میشد تن بعضی کلمات لباس بپوشانم تا از زشتی آنها کم شود و...

درماندگی یعنی تو اینجاییمن هم همین جایم،ولی دورم!تو اختیار ِ...

موضوع غم انگيز در خصوص زندگى، كوتاه بودن آن نيست بلكه غم‌انگ...

پس از اندوه هایمان همچون بهار زنده خواهیم شد گویی که انگار ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط