پارت2
+جونگکوک..... <br>
لطفا... ازت خواهش میکنم تمومش کن<br>
اومد جلوم با عصبانیت تویه چهرش بلند خندید<br>
بعد موهامو تو دستش میکشید<br>
تویه چشم هام اشک جمع شد<br>
_خانوادم رو ازم گرفتی نفست رو میگیرم<br>
+به من مربوط نیست که مول پسرشون میبینن منو مرتیکه <br>
رو به نوچه هاش شدو گفت: واوووو شماعم شنیدین؟ <br>
بعد شروع کردن به خندیدن<br>
+ولم کن برم وگرنه برات دردسر میشه.... <br>
کوک نگاهی به بدنم کرد<br>
_اوم بنظرم عروسک جنسیِ خوبی باشی<br>
از ترس عرق سرد میریختم<br>
_به مامان بابام میگم دوست دارم<br>
مجبورت میکنم باهام ازدواج کنی.. <br>
مامان بابامم از خداشونه<br>
+نمیشه دوتامون پسریم نمیشه<br>
_بابایه من هرچی بخواد میشه پسرِ ظریف<br>
+همتون آشغالید<br>
_بعد ازدواج حالت و میپرسم تهیونگه جغ جغه ای<br>
خندیدو از دفترش انداختم بیرون<br>
تا خونه نفسم به زور میومد بالا<br>
هفته بعد<br>
با صدایع جونگکوک به خودم اومدم<br>
+ب.. بله<br>
_حواست کجاست؟ امضاش کن<br>
درسته کوک کارش رو عملی کردو من و بزور با خودش عقد کرد<br>
یک سال بعد..... <br>
ادامه دارد.
لطفا... ازت خواهش میکنم تمومش کن<br>
اومد جلوم با عصبانیت تویه چهرش بلند خندید<br>
بعد موهامو تو دستش میکشید<br>
تویه چشم هام اشک جمع شد<br>
_خانوادم رو ازم گرفتی نفست رو میگیرم<br>
+به من مربوط نیست که مول پسرشون میبینن منو مرتیکه <br>
رو به نوچه هاش شدو گفت: واوووو شماعم شنیدین؟ <br>
بعد شروع کردن به خندیدن<br>
+ولم کن برم وگرنه برات دردسر میشه.... <br>
کوک نگاهی به بدنم کرد<br>
_اوم بنظرم عروسک جنسیِ خوبی باشی<br>
از ترس عرق سرد میریختم<br>
_به مامان بابام میگم دوست دارم<br>
مجبورت میکنم باهام ازدواج کنی.. <br>
مامان بابامم از خداشونه<br>
+نمیشه دوتامون پسریم نمیشه<br>
_بابایه من هرچی بخواد میشه پسرِ ظریف<br>
+همتون آشغالید<br>
_بعد ازدواج حالت و میپرسم تهیونگه جغ جغه ای<br>
خندیدو از دفترش انداختم بیرون<br>
تا خونه نفسم به زور میومد بالا<br>
هفته بعد<br>
با صدایع جونگکوک به خودم اومدم<br>
+ب.. بله<br>
_حواست کجاست؟ امضاش کن<br>
درسته کوک کارش رو عملی کردو من و بزور با خودش عقد کرد<br>
یک سال بعد..... <br>
ادامه دارد.
۱.۸k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.