من یک زنم از خالی سلول می ترسم
من یک زنم از خالی سلول می ترسم
از فکر سقط کودکی معلول می ترسم
من در اداره کار مندی ساده هستم که
از خنده های مردک مسؤل می ترسم
از اینکه روزی بعد تومجبور باشم به
انجام هر کاری برای پول می ترسم
از شرم پیش کودکم هرگز نگفتم که
گاهی خودم هم از لولو و غول می ترسم
می ترسم و حتی نمی دانم چرا اما
از زندگی با وحشتی مجهول می ترسم
از فکر سقط کودکی معلول می ترسم
من در اداره کار مندی ساده هستم که
از خنده های مردک مسؤل می ترسم
از اینکه روزی بعد تومجبور باشم به
انجام هر کاری برای پول می ترسم
از شرم پیش کودکم هرگز نگفتم که
گاهی خودم هم از لولو و غول می ترسم
می ترسم و حتی نمی دانم چرا اما
از زندگی با وحشتی مجهول می ترسم
۳.۶k
۲۱ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.