ای دو چشمت تکه ای از شب به روی قرصِ ماه
ای دو چشمت تکه ای از شب به روی قرصِ ماه
بویِ گندمزار می آید از آن موی سیاه
تیغ خورشید از میان شیشۀ چشمت رسید
از گریبان تو بیرون می چکد رنگِ پگاه
آه ای مخلوطِ آب و آتش و خاک و نسیم
ای بتِ زیبا که رونق برده ای از قبله گاه
می وزی چون باد و طوفان در میان سینه ام
گم شدم من در میان سوز و درد و اشک و آه
در شگفتم چیست این آتش که در چشم تو است
شعله اش سر می کشد تا می کنی در من نگاه
اینچنین سوزان نباش ای شعلۀ سرخِ عجیب
لامروت! سوختم، رحمی به من کن گاه گاه
بویِ گندمزار می آید از آن موی سیاه
تیغ خورشید از میان شیشۀ چشمت رسید
از گریبان تو بیرون می چکد رنگِ پگاه
آه ای مخلوطِ آب و آتش و خاک و نسیم
ای بتِ زیبا که رونق برده ای از قبله گاه
می وزی چون باد و طوفان در میان سینه ام
گم شدم من در میان سوز و درد و اشک و آه
در شگفتم چیست این آتش که در چشم تو است
شعله اش سر می کشد تا می کنی در من نگاه
اینچنین سوزان نباش ای شعلۀ سرخِ عجیب
لامروت! سوختم، رحمی به من کن گاه گاه
۲.۳k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.