کنارم نیستی بی تو، قرارم رفته انگاری
کنارم نیستی بی تو، قرارم رفته انگاری
فروغ و روشنی از روزگارم رفته انگاری
شبم،تاریک وسردم،التهابِ بغض جانسوزم
نـگـاهِ مـاه از شبهـای تـارم رفته انگاری
سکوتی سرد جایِ تو، برایم نغمه میخواند
صدا از سازِ چنگ وعود وتارم رفته انگاری
چنان سردم جدا از شانه و از فصل آغوشت
که از تقـویـمِ دل، فصلِ بـهـارم رفته انگـاری
درخـتـم، آه امـا در دلـم پـایـیـز جـا مـانـده
تنمخشکیدهاز غم، برگو بارم رفته انگاری
صدای نغمهای از شـاخـههایم بر نمیخیزد
سرودِ چلچله از شـاخسـارم رفته انـگـاری
کلاسِ درس،عشقت بود ومن طفلیدبستانی
ولـی بـی چشمِ تـو، آمـوزگـارم رفته انگاری
به امّـیـدِ شـکارت بـوسـه بر دامم زدم امّا
خودم در دام افتادم، شکارم رفته انگاری
فروغ و روشنی از روزگارم رفته انگاری
شبم،تاریک وسردم،التهابِ بغض جانسوزم
نـگـاهِ مـاه از شبهـای تـارم رفته انگاری
سکوتی سرد جایِ تو، برایم نغمه میخواند
صدا از سازِ چنگ وعود وتارم رفته انگاری
چنان سردم جدا از شانه و از فصل آغوشت
که از تقـویـمِ دل، فصلِ بـهـارم رفته انگـاری
درخـتـم، آه امـا در دلـم پـایـیـز جـا مـانـده
تنمخشکیدهاز غم، برگو بارم رفته انگاری
صدای نغمهای از شـاخـههایم بر نمیخیزد
سرودِ چلچله از شـاخسـارم رفته انـگـاری
کلاسِ درس،عشقت بود ومن طفلیدبستانی
ولـی بـی چشمِ تـو، آمـوزگـارم رفته انگاری
به امّـیـدِ شـکارت بـوسـه بر دامم زدم امّا
خودم در دام افتادم، شکارم رفته انگاری
۶۹۳
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.