پل بزن

پلڪے بزن
تن را بده
لب را ببند
این خاطراتِ بے بدیل
در ذهنِ من

حڪ گشتہ اند
بازم بڪش بر ذهنِ من
نقش تن و
مُهرِ لب و
آن دیده ی عاشق ڪشَت
دیدگاه ها (۳)

ِدوشت بہ خواب دیدم و گفتم ڪہ آمدےاے خوش ترین خوش آمده بار دگ...

💞 من چون پروانه اے 💞 بـی قرار 💞 حوالے دوست داشتنت ...

ڪاش آرزوے مـــــڹبراے داشتڹ تــ♡ــوهماڹ حڪمتـــے باشدڪہ خـــ...

میدانی آدمهای سادهساده هم عاشق میشوندساده صبوری میکنندساده ع...

نیم ساعت بعد:::مهدی تقاضای همکاری نداشت.چون ا1ن سجاد میخواست...

#Multi_party#The_last_sunset_side_by_sidepart:2(والنتینا)نوی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط