صدای پا می آید

صدای پا می آید...

هیزم می آورند...

راوی روایت نکن...

زمین خوردن بانو که دیدن ندارد...

قصه ی یتیمی که گفتن ندارد...

من مانده ام و چادر خاکی بانو...

میخ و در و آتش...

غم و اشک و صبر...

چادرم این روزها عجیب بهانه ی صاحبش را می گیرد...
دیدگاه ها (۱)

غربت مادرمان ارثی است... دیروز مزارش... امروز... ...

بگذار این دخترکان خجسته شراب بی حیایی را تا ته سر بکشند س...

ما ترک ها: اعصاب:نداریم لجباز:بله هستیم غرور:داریم تا دلت ...

هه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط