امشب تولدمه

امشب تولدمه
فک کنم پنجمین تولدیه که اینجا دارم
یه سال دیگه گذشت
یه سال دیگه بزرگتر شدم
کلی اتفاقای خوب خاص
و یه عالمه اتفاقای بد و بد و بد
از تولد خوشم نمیاد
یا حداقلش اینه حسی خاصی به روز تولدم ندارم
مث همه شباس امشب
هیچ فرقی نداره
جز اینکه بیشتر از همیشه دلم هوای رفتن به ناکجا آباد کرده...
و من امشب تنها تر از هرشب دیگه کنج اتاقم زانوهامو بقل کردم و به جای جواب دادن به تبریکای تولد کتاب میخونم

97.11.14
دیدگاه ها (۱۶)

این روزا خاموشم سردم بی حسم لمسم میترسمجونی نیست انگار نوری ...

شبی شاید رها کردمجهانِ پراضطرابم را.....#شب_تولد

وقتی کتاب میخونم روح خستم از این دنیای عذاب آور جدا میشهعالم...

‏ساعت، هزارِ نیمه شب! آنها که درد دارند، میدانندتا صبح، هزار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط