مردی به سرعت و چهارنعل با اسبش میتاخت

مردی به سرعت و چهارنعل با اسبش میتاخت؛

اینطور به نظر میرسید که به جای بسیار مهمی میرفت. مردی که کنار جاده ایستاده بود ,فریاد زد : کجا میروی ؟ مرد اسب سوار جواب داد :نمیدانم از اسب بپرس !

این داستان زندگی خیلی از مردم است. آنها سوار بر عادتهایشان میتازند، بدون اینکه بدانند به کجا میروند..

#آگاهی
دیدگاه ها (۵)

یکی از نشانه های بلوغ،توانایی مخالفت با دیگران است،همچنان که...

مهربونی و نجابتم رو پای ترس نزار!اگه مقابلم باشی؛از روت رد م...

چیزی رو که دشمنت نباید بدونه،به دوستت هم نگو.

سلام، نه دوست عزیز.#ناشناس

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط