.
.
کاشکی پشت در منو صدا میکرد
در خونه رو نسوخته وا میکرد
کاشکی قبل از اینکه قنفذ برسه
دستشو از شال من جدا میکرد
همه چی در نظرم آتیش گرفت
بخدا چشم ترم آتیش گرفت
در خونه رو یه بار آتش زدن
ولی صدبار جیگرم آتیش گرفت
یادمه داشتم می افتادم نذاشت
تو دلم حتی یه ذره غم نذاشت
رو به قبله شد که رو به راه بشم
فاطمه هیچی برا من کم نذاشت
یادمه که شالمو گرفته بود
راه اشک و نالمو گرفته بود
یادمه بال خودش شیکسته بود
ولی زیر بالمو گرفته بود
حالا اونکه دست به دیواره منم
اونکه درد داره و بیداره منم
دستم از خجالتت بر نیومد
این وسط اونکه بدهکاره منم
یادمه چطور به خونم سر زدن
دستشون پر بود و با پا در زدن
چهار نفر روی سرم ریخته بودن
ولی زهرامو چهل نفر زدن
#علی_اکبر_لطیفیان
#اشعار_آئینی
#غزل
کاشکی پشت در منو صدا میکرد
در خونه رو نسوخته وا میکرد
کاشکی قبل از اینکه قنفذ برسه
دستشو از شال من جدا میکرد
همه چی در نظرم آتیش گرفت
بخدا چشم ترم آتیش گرفت
در خونه رو یه بار آتش زدن
ولی صدبار جیگرم آتیش گرفت
یادمه داشتم می افتادم نذاشت
تو دلم حتی یه ذره غم نذاشت
رو به قبله شد که رو به راه بشم
فاطمه هیچی برا من کم نذاشت
یادمه که شالمو گرفته بود
راه اشک و نالمو گرفته بود
یادمه بال خودش شیکسته بود
ولی زیر بالمو گرفته بود
حالا اونکه دست به دیواره منم
اونکه درد داره و بیداره منم
دستم از خجالتت بر نیومد
این وسط اونکه بدهکاره منم
یادمه چطور به خونم سر زدن
دستشون پر بود و با پا در زدن
چهار نفر روی سرم ریخته بودن
ولی زهرامو چهل نفر زدن
#علی_اکبر_لطیفیان
#اشعار_آئینی
#غزل
۱.۶k
۱۷ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.