صفوی

صفوی
چرا اینقدر نگاهت بی قراره چرا این خونه آرامش نداره
بگو کی زندگیتو تلخ کرده چرا دستای تو این قدر سرده
کدوم بی رحمی رویاتو سوزونده که از لبخند تو چیزی نمونده
نمیذارم که چشمات خیس باشه دارم میرم تا حالت رو به راه شه
میون این همه نامهربونی دارم میرم که تو عاشق بمونی
شکسته این دل غمگین و تنگم دارم میرم با یه دنیا بجنگم
جدایی از تو سخته اما میرم میرم تا خنده هاتو پس بگیرم
حالا که بغضمون طاقت نداره چه خوب میشه اگه بارون بباره
حلالم کن اگر که گریه کردم دعا کن کم نیارم برنگردم
از امشب با خیالت همنشینم دعا کن خوابتو هر شب ببینم
نمیدونی که قبل از رفتن من چه مردایی که رفتن برنگشتن
چشای خیلیا از عشق تر شد دلاشون به خدا نزدیکتر شد
منم باید برم طاقت ندارم دیگه خواب خوش و راحت ندارم
تو هم هر شب بشین ماهو نگاه کن برای حال و روز من دعا کن
تو یه لشکر که لبریز از غروره با مردی که نگاهش مثل نوره
کنار هم تو یه دنیای دیگه یه روز دنیا به ما تبریک میگه
دیدگاه ها (۳)

. دﺳﺘﯽ ز ﮐﺮم ﺑﻪ ﺷﺎﻧﻪ ی ﻣﺎ ﻧﺰدی / ﺑﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﻫﻮای داﻧﻪ ی ﻣﺎ ﻧﺰدی...

واقعاً بفهمید بی عرضه نیست ویادمون باشه همیشه دست بالای دست ...

چراحس میکنم هستی کنارم/چرا این رفتنو باور ندارم/چراگم میکنم ...

لب دریا توی ساحل به یاد تو نشستمروی شن ها روی ماسه اسمتو من ...

سرویس امنیتی دیمن پارت پنچم:کوکوشیبو وارد مغاره شد و سلام کر...

#سناریو موضوع= وقتی با گریه شدید و بغض میری پیششون و میگی اج...

⁨ گاهی بدترین دشمنِ آدم،کسی نیست که شمشیر بکشه… ⚔️کسیه که لب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط