چقدر پیش آمده که این جملهها را شنیدهایم

🔻چقدر پیش آمده که این جمله‌ها را شنیده‌ایم:
«جمهوری اسلامی تحریم شد»
«جمهوری اسلامی تحت فشار اقتصادی قرار گرفت»
«نفتکش‌های جمهوری اسلامی توقیف شد»
«دارایی‌های جمهوری اسلامی مصادره شد»
«دانشمند جمهوری اسلامی ترور شد»
«جمهوری اسلامی در جنگ تضعیف شد»

تکرار مداوم این نوع جمله‌ها یک پیام مشخص به ذهن مخاطب تزریق می‌کند:
این فشارها مال جمهوری اسلامی است، نه مال مردم، نه مال ایران.

اما واقعیت چیز دیگری است.

وقتی می‌گویند «جمهوری اسلامی تحریم شد»،
این مردم هستند که دارو پیدا نمی‌کنند.
این کودکان پروانه‌ای هستند که دارویشان به کشور نمی‌رسد.
این بیماران سرطانی هستند که درمانشان عقب می‌افتد.
تحریم، روی کاغذ علیه یک عنوان است، اما در زندگی واقعی، مستقیماً روی جان مردم فرود می‌آید.

وقتی می‌گویند «نفتکش‌های جمهوری اسلامی توقیف شد»،
این اقتصاد کشور است که ضعیف می‌شود.
این سفره مردم است که کوچک‌تر می‌شود.
این آینده جوان‌ها است که مبهم‌تر می‌شود.
نفت برای یک نهاد نیست؛ نفت، شریان زندگی یک کشور است.

وقتی می‌گویند «دانشمند جمهوری اسلامی ترور شد»،
سؤال ساده‌ای باید پرسید:
آن دانشمند برای چه کسی کار می‌کرد؟
برای یک عنوان سیاسی؟
یا برای مردمی که می‌توانستند از دانش او درمان، امنیت، فناوری و زندگی بهتر بگیرند؟

دانشمندی که می‌توانست دارویی بسازد،
سیستمی طراحی کند،
یا خطری را از جان مردم دور کند،
با ترورش، چه کسی ضرر کرد؟
جمهوری اسلامی؟
یا مردم؟

همین منطق را به جنگ تعمیم بدهیم.
اگر واقعاً مشکل فقط با «جمهوری اسلامی» است،
چرا خانه مردم هدف قرار می‌گیرد؟
چرا شهرها آسیب می‌بینند؟
چرا جان غیرنظامی‌ها به خطر می‌افتد؟

بمب، تفاوت بین حکومت و مردم را نمی‌فهمد.
تحریم، شناسنامه سیاسی نمی‌خواند.
فشار اقتصادی، فقط زندگی مردم را له می‌کند.

حالا خطر اصلی کجاست؟

خطر آنجاست که این نوع روایت‌ها، مردم را غافل می‌کند.
وقتی مردم باور کنند «این دعوا مال من نیست»،
دیگر حساس نمی‌مانند،
دیگر متحد نمی‌شوند،
دیگر احساس مسئولیت نمی‌کنند.

و کشوری که مردمش احساس مسئولیت نکنند،
آماده ضربه خوردن است.

پیامد این طرز فکر ترسناک است:
جامعه‌ای پراکنده،
بی‌تفاوت،
و ناآماده برای بحران‌های واقعی.

در چنین فضایی، فشارها شدیدتر می‌شود،
حمله‌ها گسترده‌تر می‌شود،
و هزینه‌ها مستقیم روی دوش مردمی می‌افتد که تصور می‌کردند این خطرها به آن‌ها ربطی ندارد.

این فقط یک بحث رسانه‌ای نیست؛
این هشدار برای بقاست.

وقتی مردم از سرنوشت کشور جدا شوند،
کشور تنها می‌ماند.
و کشوری که تنها بماند،
آسیب‌پذیرترین هدف ممکن است.

اگر هنوز بعد از شنیدن همه این جمله‌ها با خودمان می‌گوییم «این‌ها مشکل جمهوری اسلامی است، نه مشکل ما»، باید یک لحظه بایستیم و از خودمان بپرسیم:
وقتی دارو نرسید،
وقتی امنیت کم شد،
وقتی خانه‌ای ویران شد،
وقتی آینده‌ای از دست رفت،
واقعاً چه کسی هزینه‌اش را داد؟

کشورها با «بی‌تفاوتی مردم» سقوط می‌کنند، نه فقط با حمله دشمن.
وقتی مردم فکر می‌کنند سرنوشت کشورشان از آن‌ها جداست،
دیگر واکنش به‌موقع ندارند،
دیگر کنار هم نمی‌ایستند،
و خطر را فقط وقتی می‌بینند که خیلی دیر شده است.

این خطرناک‌ترین نتیجه این روایت‌هاست:
نه تحریم، نه جنگ،
بلکه غافل شدن یک جامعه از خودش.

آگاهی یعنی فهمیدن این حقیقت ساده اما تلخ:
هیچ فشاری فقط روی یک عنوان سیاسی نمی‌ماند.
وقتی «کشور» آسیب ببیند،
اولین جایی که ترک برمی‌دارد، زندگی مردم است.

این متن دعوت به ترس نیست؛
دعوت به بیداری است.
چون ملتی که زودتر بیدار شود،
کمتر تاوان می‌دهد.

#عموفیدل🔻

💢 @amoofidel
دیدگاه ها (۰)

🔝پاسخو گوش کن! 🔻اینجا سعید جلیلی به این دانشجو میگه وقتی اعت...

نفوذی ها و خائنین وطنی را بشناسیم ،،،نقش هاشمی رفسنجانی در ...

🔻چقدر پیش آمده که این جمله‌ها را شنیده‌ایم:«جمهوری اسلامی تح...

🔴می گویند چرا پلتفرم روبیکا درست نمی شود؟ایشان مدیر روابط عم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط