تو نبودی

تو نبودی
رو به رویت نشستم
در چهره ات خیره ماندم
حرف زدم، حرف زدم، حرف زدم
بی آنکه دهانم را باز کنم

تو نبودی
لمست کردم با دستانم.
#ناظم_حکمت
دیدگاه ها (۱)

تا قبل از در آغوش گرفتنش گمان می‌کردم، زندگی فقط زنده بودن ا...

مرگ من روزی فرا خواهد رسیددر بهاری روشن از امواج نوردر زمستا...

گستاخی خیالم را ببخشکه حتیلحظه اییادت را رها نمی کند...! #اح...

بین شما کدام_بگوئید_بین شما کدام صیقل می دهید صلاح آبائی را ...

خون آشام من My vampire 🦇 Part 15ات: پدرسگ عنتر بزنم بمیره ای...

خون آشام من My vampire 🦇 part19 لوری: دوست پسرم ات: خب به عن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط