روضه ی امشب را از روی دو کتاب اهل سنت می خوانم 👇👇👇👇
روضه ی امشب را از روی دو کتاب اهل سنت می خوانم 👇👇👇👇
مسعودی متوفی سال 345 مینویسد فوجّه الی منزله جمع زیاد، خشمگینی به طرف منزل علی علیه السلام رفتند (وای خدا) مسعودی نمیگوید آمدند این جمع ایستادند و در زدند فهجموا علیه دست جمعی هجوم کردند، و احرقوا با به در را آتش زدند به او گفتند عُمر تُوی این خانه زهراست گفت 👈 نیامدند که تُو اتاق جایشان نمیشد سی چهل نفر دم دالون در بودند اینها داشتند علی علیه السلام را میکشیدند بین در و دیوار مانده بود (آه) تموم نشد، در افتاد، زهرا به دیوار تکیه داده بود
کتاب بسیار مهم سنی ها که به آن افتخار میکنند میگویند مال ماست ملل و نحل شهرستانی متوفی قرن پنجم صفحۀ 57 جلد اول 👈 جمعیت علی علیه السلام را میبردند شهرستانی نوشته انّ و ان، علیعلیه السلام است، گفت: و ان، این چهار تا بچۀ کوچک هستند گفت: و ان: یا با ما یکی بشوند یا همه را میسوزانیم،
به نظر شما ما کافریم شما مؤمنید به حقیقت زهرا علیها السلام با این کفری که به ما حکم دادید ما اهل بهشتیم شما و اربابانتان با آن دینتان اهل جهنمید، ما کافریم به نظر شما بله، چرا ❓
چون دفاع از زهرا علیها السلام میکنیم چون دفاع از علی علیه السلام میکنیم چون دفاع از قرآن کریم میکنیم این کفر ما عین ایمان انبیاء است، باشد ما کافر،
وای ریختند داخل 👈 فَستَخَرجوهُ مِنهُ کَره: این هفتاد، هشتاد نفر علی را گرفتند و با زور میکشیدند نمیگذاشتند خودش راه بیاید مشت روی علی علیه السلام بلند کردند، و زقتوا سید النساء بالباب: اینها هفتاد هشتاد تا ریختند تو اتاق همه عمر ضرب بطن فاطمه: دید زهرا به دیوار ایستاده با لگد زد شکم زهراعلیها السلام حتی القت الجنین:
علی را بردند زهراعلیها السلام با آن لگد افتاد عمر هم خیالش راحت شد فکر کرد زهرا را کشت رفت هیچ کسی دیگر نبود، یک ربع ده دقیقه گذشت زنی که با لگد سقط جنین کند جُونی ندارد بیحال افتاده بود چشمش را باز کرد دید سرش به دامن فضه است نگفت فضه: سینهام، پهلوم درد لگد، بچۀ افتاده، اینها را نگفت، فضه علی کجاست ❓
یعنی مردم فقط دنبال علی بگردید گفت خانوم نمیدونی با چه وضعی بُردَنش، گفت 👈 فضه منو بلند کن، زیر بغل زهرا را گرفت، فضه بُرو تُو اتاق حسن و حسین علیه السلام را بگو بیایند حسن جان، حسین جان به مادرتان کمک کنید منو تا مسجد ببرید دختر پیغمبر یک حسن و حسینی داشتی بِبَرنَت دخترت از دَمِ خیمه تا گودال با کمک چه کسی آمد ❓
امام زمان علیه السلام می فرمایدعمه ام کمک نداشت پای برهنه در حالی که به سروصورت میزد با عجله آمد میان گودال دید شمر با آن بدن سنگین روی سینه ابی عبد الله نشسته لاحول ولا قوه الا بالله العلي العظيم 😭😭😭😭😭
مسعودی متوفی سال 345 مینویسد فوجّه الی منزله جمع زیاد، خشمگینی به طرف منزل علی علیه السلام رفتند (وای خدا) مسعودی نمیگوید آمدند این جمع ایستادند و در زدند فهجموا علیه دست جمعی هجوم کردند، و احرقوا با به در را آتش زدند به او گفتند عُمر تُوی این خانه زهراست گفت 👈 نیامدند که تُو اتاق جایشان نمیشد سی چهل نفر دم دالون در بودند اینها داشتند علی علیه السلام را میکشیدند بین در و دیوار مانده بود (آه) تموم نشد، در افتاد، زهرا به دیوار تکیه داده بود
کتاب بسیار مهم سنی ها که به آن افتخار میکنند میگویند مال ماست ملل و نحل شهرستانی متوفی قرن پنجم صفحۀ 57 جلد اول 👈 جمعیت علی علیه السلام را میبردند شهرستانی نوشته انّ و ان، علیعلیه السلام است، گفت: و ان، این چهار تا بچۀ کوچک هستند گفت: و ان: یا با ما یکی بشوند یا همه را میسوزانیم،
به نظر شما ما کافریم شما مؤمنید به حقیقت زهرا علیها السلام با این کفری که به ما حکم دادید ما اهل بهشتیم شما و اربابانتان با آن دینتان اهل جهنمید، ما کافریم به نظر شما بله، چرا ❓
چون دفاع از زهرا علیها السلام میکنیم چون دفاع از علی علیه السلام میکنیم چون دفاع از قرآن کریم میکنیم این کفر ما عین ایمان انبیاء است، باشد ما کافر،
وای ریختند داخل 👈 فَستَخَرجوهُ مِنهُ کَره: این هفتاد، هشتاد نفر علی را گرفتند و با زور میکشیدند نمیگذاشتند خودش راه بیاید مشت روی علی علیه السلام بلند کردند، و زقتوا سید النساء بالباب: اینها هفتاد هشتاد تا ریختند تو اتاق همه عمر ضرب بطن فاطمه: دید زهرا به دیوار ایستاده با لگد زد شکم زهراعلیها السلام حتی القت الجنین:
علی را بردند زهراعلیها السلام با آن لگد افتاد عمر هم خیالش راحت شد فکر کرد زهرا را کشت رفت هیچ کسی دیگر نبود، یک ربع ده دقیقه گذشت زنی که با لگد سقط جنین کند جُونی ندارد بیحال افتاده بود چشمش را باز کرد دید سرش به دامن فضه است نگفت فضه: سینهام، پهلوم درد لگد، بچۀ افتاده، اینها را نگفت، فضه علی کجاست ❓
یعنی مردم فقط دنبال علی بگردید گفت خانوم نمیدونی با چه وضعی بُردَنش، گفت 👈 فضه منو بلند کن، زیر بغل زهرا را گرفت، فضه بُرو تُو اتاق حسن و حسین علیه السلام را بگو بیایند حسن جان، حسین جان به مادرتان کمک کنید منو تا مسجد ببرید دختر پیغمبر یک حسن و حسینی داشتی بِبَرنَت دخترت از دَمِ خیمه تا گودال با کمک چه کسی آمد ❓
امام زمان علیه السلام می فرمایدعمه ام کمک نداشت پای برهنه در حالی که به سروصورت میزد با عجله آمد میان گودال دید شمر با آن بدن سنگین روی سینه ابی عبد الله نشسته لاحول ولا قوه الا بالله العلي العظيم 😭😭😭😭😭
۱۲.۳k
۱۰ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.