کارش میان معرکه بالا گرفته بود

کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود

تنها میان مردم بیعت‌فروش شهر
انبوه کینه دور و برش را گرفته بود

دلواپس غریبیِ امروز خود نبود
اما دلش به خاطر فردا گرفته بود

دیدی که از ارادت دیرینهٔ حسین
یک کوفه زخم در بدنش جا گرفته بود

با سنگ، پای بیعت او مهر می‌زدند
باور نكرد... از همه امضا گرفته بود

این شهر خواب بود و ندانست قدر او
هر شب برای مردمش اِحیا گرفته بود

جرمش چه بود؟ نسبت نزدیک با علی
آن شعله‌ها برای همین پا گرفته بود

#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#محمد_ارجمند
#محرم1401
دیدگاه ها (۰)

شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌کس باور نداشت بار غربت را کسی از روی...

رؤیای منی...

لحظه لحظه خاطرات بهمنی که...

هوا دلپذیر شد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط