فیک
#فیک
از نفرت به عشق
from hate to love
Part:20
هانا :اصن شما میدونین من بخاطر اینکه شما دیشب از پیشم رفتین و من دیگه نتونستم پیداتون کنم باعث چه اتفاق هایی شد؟
میدونین چقدر من اذیت شدم؟
هانا :بعدشم شما این ها رو از کجا میدونین؟
یوری :ما دیشب کلی بهت زنگ زدیم اما جواب ندادی و بعد یکبار دیگه زنگ زدیم که یه مردی جواب داد و گفت که تو پیش اونی و اون مراقبته(آخ قربونه بچم که اینقدر مهربونه کوکی جونی💋💋چشم نخوری بانی کوکولو😋)
هانا: بعد شما چی ؟
یونا :خب ما هم حدس زدیم که شاید تو بالاخره یکی رو پیدا کردی و از تنهایی در اومدی
هانا:خب حالا دیگه این بحث رو تموم کنیم
حالا شما بگین دیشب کجا بودین؟
یونا و یوری:ما جایی نبودیم
هانا:اگه جایی نبودین پس چرا من گشتم پیداتون نکردم؟
یونا و یوری :نخیر ما جایی نبودیم شاید چون شلوغ بود مارو ندیدی
یونا:خب حالا تو بگو نمیخوای بگی پیش اون آقاهه چی شد ؟
هانا:به نظرتون من الان وقت دارم توضیح بدم؟
الان کار دارم ولی وقت ناهار براتون میگم
یوری:واییی خدا بی صبرانه منتظر وقت ناهارم
بعد هانا یه اخم غلیظ کرد که یوری متوجه شد باید خفه شه😁
.
.
.
شرایط پارت بعد :...
فالورا ۵۵تا
لایک۲۰تا
کامنت ۱۰تا
نویسنده ها:کارینا 🪐لنا🪐
سلام دوستان معذرت میخوام که این پارت همش در مورد مکالمه ی هانا.یوری.یونا شد 😔
ولی پارت بعد رو قول میدیم عالی بنویسیم😍🤩
واینکه دوستان شرایط یکم زیاده چون معلوم نیست که دوباره کی بتونیم پارت بذاریم ولی در هر حال با این تعداد فالور خیلی کم هست
پس لطفا شرایط رو برسونید😙
دوستون داریم❤️✨
از نفرت به عشق
from hate to love
Part:20
هانا :اصن شما میدونین من بخاطر اینکه شما دیشب از پیشم رفتین و من دیگه نتونستم پیداتون کنم باعث چه اتفاق هایی شد؟
میدونین چقدر من اذیت شدم؟
هانا :بعدشم شما این ها رو از کجا میدونین؟
یوری :ما دیشب کلی بهت زنگ زدیم اما جواب ندادی و بعد یکبار دیگه زنگ زدیم که یه مردی جواب داد و گفت که تو پیش اونی و اون مراقبته(آخ قربونه بچم که اینقدر مهربونه کوکی جونی💋💋چشم نخوری بانی کوکولو😋)
هانا: بعد شما چی ؟
یونا :خب ما هم حدس زدیم که شاید تو بالاخره یکی رو پیدا کردی و از تنهایی در اومدی
هانا:خب حالا دیگه این بحث رو تموم کنیم
حالا شما بگین دیشب کجا بودین؟
یونا و یوری:ما جایی نبودیم
هانا:اگه جایی نبودین پس چرا من گشتم پیداتون نکردم؟
یونا و یوری :نخیر ما جایی نبودیم شاید چون شلوغ بود مارو ندیدی
یونا:خب حالا تو بگو نمیخوای بگی پیش اون آقاهه چی شد ؟
هانا:به نظرتون من الان وقت دارم توضیح بدم؟
الان کار دارم ولی وقت ناهار براتون میگم
یوری:واییی خدا بی صبرانه منتظر وقت ناهارم
بعد هانا یه اخم غلیظ کرد که یوری متوجه شد باید خفه شه😁
.
.
.
شرایط پارت بعد :...
فالورا ۵۵تا
لایک۲۰تا
کامنت ۱۰تا
نویسنده ها:کارینا 🪐لنا🪐
سلام دوستان معذرت میخوام که این پارت همش در مورد مکالمه ی هانا.یوری.یونا شد 😔
ولی پارت بعد رو قول میدیم عالی بنویسیم😍🤩
واینکه دوستان شرایط یکم زیاده چون معلوم نیست که دوباره کی بتونیم پارت بذاریم ولی در هر حال با این تعداد فالور خیلی کم هست
پس لطفا شرایط رو برسونید😙
دوستون داریم❤️✨
۵.۳k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.