باز این عطری که باران خورده مستم می کند

باز این عطری که باران خورده مستم می کند!
انتظار دیدن تو ، پای بستم می کند !

باز یاد آن همه دلدادگی ... دیوانگی ...
بی قرار ازهرچه بودوهرچه هستم میکند!

باز در رویای من آرام می چرخی و باز -
رقص چین دامنت، بی پا و دستم میکند!

باز هم تکرار نامت از سرم سر می رود
شعله های شعر تو، آتش پرستم می کند!

باز بوی خوب خاک و خاطراتت در دلم ...
باز این عطری که باران خورده مستم می کند!
دیدگاه ها (۷)

"ای" که منع "گریه ی" بی اختیارم می کنی...!!گر بدانی...

چقدر من دیدنت را دوست دارمدر خوابدر غروبدر همیشه‌یِ هر جاهرج...

چـــه وقت گــــل کند آیا شکوفه های تنتچه قدر مانده که دستم ر...

حروف الفبای من مقدس اند ....همان چند حرفی ست که می شود نامت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط