عشق یا نفرت (فصل ۲ پارت ۶ )
-آرتم ریده، و اینکه از دوست گرامی اجازه گرفتم شخصیت های اونم میارم تو داستان « @bahar_gacha_91 »
آنیسا آماده شد برا جنگ ولی بعدش
بهار : عه، دعوا؟
آنیسا : عههههه بهار تویی؟ بابا ترسیدم ایششش
ربکا : این دیگه کیه؟
آنیسا : همکا... دوست گرامی ، راستی جینجر و کارما و کانر کوشن
جینجر یه دفعه از لای بوته ها اومد بیرون : من اینجام
ربکا : تا حالا ی نفر با موهای یخی ندیده بودم که دیدم
آنیسا : دیگه دیگه ، حالا.. واسه همون فردا.. من شاید نتونم بیا-
بهار : میای خیلی خوبم میای
آنیسا : بخدا نمیتو-
بهار : گفتم میای همینی که هست
ایندفعه آنیسا خیلی تند حرفشو زد که وسط حرفش نپرن : من چجوری از خوابگاه فرار کنم بیام آخه
بهار : الان؟؟ خوابگاه؟ تازه اومدی مدرسه ها ! چخبره؟! آنیا و دامیان گذاشتنت خوابگاه؟
آنیسا : نه مدرسه اجبار کرده متاسفانه
هنوز حرفاشون تموم نشده بود که لوکاس اومد دنبالشون که ببرتشون به محل اردوگاه دوباره (آنیسا به لوکاس جایی که میرن رو گفته بود که اگه چیزی شد اون بیاد) و بهار و جینجر هم از اونجا رفتن که لو نرن..
آنیسا : چیزی شده لوکاس؟
لوکاس : سنسی گفت که بیام دنبالتون چون قراره ی کار برای فردا بهمون بگه و دیگه غروبه ،باید قبل تاریکی برگردیم
آنیسا : ای بابا، باشه بریم
*رسیدن اونجا
سنسی : ببینید، فردا ی تحقیق داریم و بعدش قراره برگردیم، فردا هر گروهی به یک قسمت از ی غار میره و هر گروهی ی نقشه داره، باید کمیاب ترین چیزی که داخل غار پیدا میشه رو پیدا کنید و بیارید، گروهی که کمیاب ترین چیز رو پیدا کنه برنده میشه ، اتوبوس هم ساعت ۳ بعد از ظهر میرسه و ما هم ۱۰ صبح اونجاییم، در نتیجه نباید بیشتر از ۴ ساعت طول بکشه
خب خب و جینجر و بهار ژان هم که قایم شده بودن و داشتن گوش میدادن که چه خبره، اونا به کارما و کانر خبر دادن این قضیه رو و داشتن به این فکر میکردن که اگه آنیسا و همگروهی هاش خیلی سریع یک چیز خیلی کمیاب پیدا کنن میتونن با آنیسا برن به ماموریت و به مشکلی هم بر نمیخورن به این صورت
پس کارما و کانر دست به کار شدن و تلاش کردن که اول از همه بفهمن به کدوم غار قراره برن، بعدش ی جست و جویی بکنن و کمیاب ترین چیز ها رو پیدا کنن، قرار بود هر گروهی به ی سمت بره پس کمیاب ترین چیزی که پیدا کردن رو میزارن تو ی قسمتی که احتمالا هیچکی جز آنیسا نمیره توش (ظاهر اون بخش از غار ترسناک اما همه چی اوکیه داخلش)
آنیسا معمولا ۷ صبح بیداره و اونا هم ۹ و نیم راه میوفتن پس اون موقع به آنیسا از طریق تلپاتی خبر میدن که چیکار کنه
بنظرتون موفق میشن یا نه؟
----------------
دستام درد میکنه امیدوارم خوب باشه 😂 ✨
آنیسا آماده شد برا جنگ ولی بعدش
بهار : عه، دعوا؟
آنیسا : عههههه بهار تویی؟ بابا ترسیدم ایششش
ربکا : این دیگه کیه؟
آنیسا : همکا... دوست گرامی ، راستی جینجر و کارما و کانر کوشن
جینجر یه دفعه از لای بوته ها اومد بیرون : من اینجام
ربکا : تا حالا ی نفر با موهای یخی ندیده بودم که دیدم
آنیسا : دیگه دیگه ، حالا.. واسه همون فردا.. من شاید نتونم بیا-
بهار : میای خیلی خوبم میای
آنیسا : بخدا نمیتو-
بهار : گفتم میای همینی که هست
ایندفعه آنیسا خیلی تند حرفشو زد که وسط حرفش نپرن : من چجوری از خوابگاه فرار کنم بیام آخه
بهار : الان؟؟ خوابگاه؟ تازه اومدی مدرسه ها ! چخبره؟! آنیا و دامیان گذاشتنت خوابگاه؟
آنیسا : نه مدرسه اجبار کرده متاسفانه
هنوز حرفاشون تموم نشده بود که لوکاس اومد دنبالشون که ببرتشون به محل اردوگاه دوباره (آنیسا به لوکاس جایی که میرن رو گفته بود که اگه چیزی شد اون بیاد) و بهار و جینجر هم از اونجا رفتن که لو نرن..
آنیسا : چیزی شده لوکاس؟
لوکاس : سنسی گفت که بیام دنبالتون چون قراره ی کار برای فردا بهمون بگه و دیگه غروبه ،باید قبل تاریکی برگردیم
آنیسا : ای بابا، باشه بریم
*رسیدن اونجا
سنسی : ببینید، فردا ی تحقیق داریم و بعدش قراره برگردیم، فردا هر گروهی به یک قسمت از ی غار میره و هر گروهی ی نقشه داره، باید کمیاب ترین چیزی که داخل غار پیدا میشه رو پیدا کنید و بیارید، گروهی که کمیاب ترین چیز رو پیدا کنه برنده میشه ، اتوبوس هم ساعت ۳ بعد از ظهر میرسه و ما هم ۱۰ صبح اونجاییم، در نتیجه نباید بیشتر از ۴ ساعت طول بکشه
خب خب و جینجر و بهار ژان هم که قایم شده بودن و داشتن گوش میدادن که چه خبره، اونا به کارما و کانر خبر دادن این قضیه رو و داشتن به این فکر میکردن که اگه آنیسا و همگروهی هاش خیلی سریع یک چیز خیلی کمیاب پیدا کنن میتونن با آنیسا برن به ماموریت و به مشکلی هم بر نمیخورن به این صورت
پس کارما و کانر دست به کار شدن و تلاش کردن که اول از همه بفهمن به کدوم غار قراره برن، بعدش ی جست و جویی بکنن و کمیاب ترین چیز ها رو پیدا کنن، قرار بود هر گروهی به ی سمت بره پس کمیاب ترین چیزی که پیدا کردن رو میزارن تو ی قسمتی که احتمالا هیچکی جز آنیسا نمیره توش (ظاهر اون بخش از غار ترسناک اما همه چی اوکیه داخلش)
آنیسا معمولا ۷ صبح بیداره و اونا هم ۹ و نیم راه میوفتن پس اون موقع به آنیسا از طریق تلپاتی خبر میدن که چیکار کنه
بنظرتون موفق میشن یا نه؟
----------------
دستام درد میکنه امیدوارم خوب باشه 😂 ✨
- ۲.۵k
- ۱۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط