"جنگ و عشق" 'p4'
"جنگوعشق" 'p4'
فقط یک دقیقه طول کشید تا صدای کشیدن شدن لاستیک های ماشین روی زمین خیس جنگل پیچیده بشه و افراد آلفا پشت سرش جمع بشن
« قربان همه جا پاکسازی شد، آماده حرکتیم »
آلفا سری تکون داد اما نگاهش رو از روی امگا برنداشت، اون چشمای درشت و برقدار، انگار که آلفا رو جادو کرده بودن!
سیگارش رو زیر پاش انداخت و با پاش خواموشش کرد، یک قدم نزدیک تر شد و روی زانوهاش نشست تا هم اندازه امگا بشه، به نرمی چونهاش رو توی دستش گرفت و سرش رو بالا آورد.
- اگه همینجوری روی زمین بمونی ممکنه که دستام بیاختیار برای بغل کردنت اقدام کنن
جانگکوک هنوز توی شوک بود، اون آلفا داشت چی میگفت؟ همسر؟؟ اون هنوز نتونسته بود باور کنه جنازهی روی زمین برای مردیه که ظهر همین امروز باهاش حرف زده بود، اونوقت اون آلفا بدون هیچ شرمی راجب اون حرف میزد؟؟
دستای لرزونشو به حرکت درآورد و نگاه تیز آلفا رو بهشون جلب کرد، روی زمین عقب خزید و با لرزی که نمیتونست پنهانش کنه حرف زد
+ م......منظورت چیه..؟ ف....فقط کافیه من.....منو بکشی همین
اوه خدایا، اون امگا میخواست تهیونگ رو بکشه؟؟
جوری که با ترس و ضعف حرف میزد باعث میشد آلفا دلش بخواد اون رو توی بغلش پنهان کنه و از تمام خطرات دنیا دورش کنه، هرچند که الان خطر از نظر اون گرگ کوچولو خوده تهیونگ بود.
توی یک حرکت امگا رو توی بغلش برآید استایل بغل کرد و روبه افرادش حرف زد
- حرکت میکنیم
...
کیا منتظر پارت بعد بودن؟ بیفرمایید 🌚🤌🏻
لطفا نظراتتون رو بگید که ببینم پارت بعد و بزارم یا نه
فقط یک دقیقه طول کشید تا صدای کشیدن شدن لاستیک های ماشین روی زمین خیس جنگل پیچیده بشه و افراد آلفا پشت سرش جمع بشن
« قربان همه جا پاکسازی شد، آماده حرکتیم »
آلفا سری تکون داد اما نگاهش رو از روی امگا برنداشت، اون چشمای درشت و برقدار، انگار که آلفا رو جادو کرده بودن!
سیگارش رو زیر پاش انداخت و با پاش خواموشش کرد، یک قدم نزدیک تر شد و روی زانوهاش نشست تا هم اندازه امگا بشه، به نرمی چونهاش رو توی دستش گرفت و سرش رو بالا آورد.
- اگه همینجوری روی زمین بمونی ممکنه که دستام بیاختیار برای بغل کردنت اقدام کنن
جانگکوک هنوز توی شوک بود، اون آلفا داشت چی میگفت؟ همسر؟؟ اون هنوز نتونسته بود باور کنه جنازهی روی زمین برای مردیه که ظهر همین امروز باهاش حرف زده بود، اونوقت اون آلفا بدون هیچ شرمی راجب اون حرف میزد؟؟
دستای لرزونشو به حرکت درآورد و نگاه تیز آلفا رو بهشون جلب کرد، روی زمین عقب خزید و با لرزی که نمیتونست پنهانش کنه حرف زد
+ م......منظورت چیه..؟ ف....فقط کافیه من.....منو بکشی همین
اوه خدایا، اون امگا میخواست تهیونگ رو بکشه؟؟
جوری که با ترس و ضعف حرف میزد باعث میشد آلفا دلش بخواد اون رو توی بغلش پنهان کنه و از تمام خطرات دنیا دورش کنه، هرچند که الان خطر از نظر اون گرگ کوچولو خوده تهیونگ بود.
توی یک حرکت امگا رو توی بغلش برآید استایل بغل کرد و روبه افرادش حرف زد
- حرکت میکنیم
...
کیا منتظر پارت بعد بودن؟ بیفرمایید 🌚🤌🏻
لطفا نظراتتون رو بگید که ببینم پارت بعد و بزارم یا نه
۷.۷k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.