داداش دوستم یه روانیه

داداش دوستم یه روانیه

ا.ت :م...من کاری نکردم(بغض ،اروم)
جسیکا : پس اینجا چه غلطی می‌کنی .. دختر.....
حرف جسیکا با ورود دوست های جئون قطع شد
درسته اونا هم شکه شده بودن که اینجا چه خبره
تهیونگ، شوگا، جیهوپ، جیمین،نامجون و جین
جین: ببینم اینجا چه خبره .....
تهیونگ: اون دختره چرا....
جونگکوک ویو
داشت به ا.ت نگاه میکرد تا برگشتم بهش نگاه کنم با گریه به سمت اتاقی که بهش داده بودم رفت ، حرف تهیونگ هم با رفتنش قطع شد .... عالیه الان اینا رو چیکار کنم ....
جونگکوک: من تورو میشناسم جسیکا اما دلیل نمیشه شوهرت بشم
شما هم اشک اونو در آوردین و هم بی اجازه وارد عمارت من شدید
پسرا هنوز هم تو شک بودن و منتظر تموم شدن حرف جئون بودن تا سر فرصت ازش بپرسند که چه خبره
اما با حرفی که شنیدن ته دلشون خنک شد شاید بخاطر گریه اون دختر مظلوم حس بدی داشتن اما در هر صورت خوشحال شدن


حمایتتتتت واقعا انتظار این حجم حمایتو ندارم
اگر به این روال ادامه بدید ممکنه دیگه توی پیج فعالیت نکنم
دیدگاه ها (۱۱)

تولدت مبارک بهترین لیدر دنیا❤️

بعد مدت ها رفتم ناشناس رو یه چک کنم مرسی واقعا 😭❤️

شت👁️👄👁️

کسی بیداره؟دارم مدرسه قهرمانانه من میبینم 🤣🤣

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁴⁷جونگکوک: معرفی میکنم... خانم کیم ا/ت. دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط