یک ماهیگیری بود که هر روز صبح میرفت با دیگران ماهی میگرفت

یک ماهیگیری بود که هر روز صبح میرفت با دیگران ماهی میگرفت. ولی همه ماهی میگرفتند به جز او‌. بهش گفتند تو چیکار میکنی که ماهی نمیگیری؟ گفت قلاب من یک قلاب مخصوص است نگاه کردند دیدند قلابش کج نیست راسته. گفتند خوب این ماهی نمیگیره، قلابت باید سرش کج باشه. گفت من میخواهم ماهی مخصوص بگیرم که با این قلاب میشه گرفت...
هر روز از صبح تا شب میرفت ماهی بگیره و هیچ ماهی عایدش نمیشد. بلاخره خبر در شهر پر شد که دیوانه ای پیدا شده که میخواهد با قلاب راست ماهی بگیرد. خبر رسید به وزیر و و کیل و پادشاه.پادشاه علاقه مند شد گفت بیاریدش نزد من تا ببینم داستان از چه قرار است. به دنبال او رفتند اما ماهیگیر گفت من فرصت ندارم و میخوام ماهی بگیرم. بنابراین سلطان مجبور شد خودش به دیدن ماهیگیر برود. پادشاه از او پرسید تو چی میخوای بگیری با این قلابت؟ گفت من میخواستم تورا صید کنم میخواستم تو را بکشونمت اینجا! با قلاب سر راست ادم میتونه پادشاه بگیره...
ولی با قلاب کج ادم میتونه دو تا ماهی بگیره...


#الهی_قمشه_ای
دیدگاه ها (۴)

محمدجواد معنوی نژاد با کسب 18 امتیاز برای ایران به عنوان امت...

#بریده_کتاب_امروز..."وقتی سیگار کشیدن در رستوران‌های نیویورک...

#ضرب_المثل_امروز..نه شیر اِشتُر امتوت نه دیدار جَتنه شیر شتر...

#نیلوفر_پیچنیلوفر پیچ - MORNING GLORYIPOMOEA TRICOLOR : ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط