طنابدار رو انداخت دور گردنش

طنابـــــ∝∝〇دار رو انداختڹ دور گردنش ↻

↯داشــــت میخندید↯

بهش گفتڹ : چرا دارے میخندے؟

گـــــفٺ : از اینجا چشمم به مادرم افـــــتاد , داره گریہ میکنہ

یاد بچگے هام افتادم...

یـــاد حرف مادرم که همیشہ بهم میگفت:

هر وقت تو میخندے ، غم و غصہ هامو فراموش میکنم

الانم دارم میخندم ٺـا مادرم بخنده , ولی اون هنوز داره گریہ میکنہ

گنـــــاه گریہ های مادرم رو چگونہ قصاص کنم

#مادر#غم#سلامتی
دیدگاه ها (۳)

آقاپسری که میگی"دخـترخــوب"پیدا نمیشه:دخترخوب تادیر وقت تو خ...

خوشـــــبختی یعنی کُرد باشی #کورد #افتخار#کوردستان#قومیت

ســـَـلامَتےِ پِســــَــرےکــِـــهـــ: یـِہ عُمــْــر بَچــِ...

مَََََََن اومََََََََََََََََدََََََََمممممدلینگ دلینگعامل خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط