وقتی رسیدیم دزفول و وسایلمان را جابه جا کردیم گفت می رو

وقتی رسیدیم دزفول و وسایلمان را جابه جا کردیم، گفت: می روم سوسنگرد.

گفتم : مادر منو نمی بری اون جلو رو ببینم ؟

گفت : اگه دلتون خواست، با ماشین های راه بیایید.
این ماشین مال بیت الماله.

#شهید_مهدی_زین_الدین

🌹 کانال مکتب الشهدا🌹
@maktab_o_shohada
دیدگاه ها (۱)

#وصیت_نامه_ی_شهید_حسین_خرازی : بسم رب الصدیقین خطاب به فرمان...

رتبہ #والاے انسان را شهادت لازم استـــــرونق بازار ایمان را ...

#مادرم .... اینگونه مرا در آغوش مگیر ...آخه حسین مادر ندارد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط