داشتم می رفتم دفتر تیمسار نیروی هوایی که ترفیع بگیرم
داشتم می رفتم دفتر تیمسار نیروی هوایی که ترفیع بگیرم.
وقتی رفتم داخل دیدم منشی نیست،یه چند دقیقه ای منتظر شدم ولی منشی نیومد.
در زدم رفــتــم داخـــل کــه.....دیـــدم....
گروهبــان آمریــکایی پاشو انداخته روی میز و اقای تیمسار جلوش مثل یک سرباز صفر ایستاده و داره امر و نهی های آقای گروهبان آمریکایی رو گوش میده...
ماجرا که تموم شد تیمسار بهم توبیخی داد.
علی محمدی،کتاب خاطرات دربار،صفحه ی 26
وقتی رفتم داخل دیدم منشی نیست،یه چند دقیقه ای منتظر شدم ولی منشی نیومد.
در زدم رفــتــم داخـــل کــه.....دیـــدم....
گروهبــان آمریــکایی پاشو انداخته روی میز و اقای تیمسار جلوش مثل یک سرباز صفر ایستاده و داره امر و نهی های آقای گروهبان آمریکایی رو گوش میده...
ماجرا که تموم شد تیمسار بهم توبیخی داد.
علی محمدی،کتاب خاطرات دربار،صفحه ی 26
- ۹۵۸
- ۳۰ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط