به وقت عاشقی
به وقت عاشقی
پارت۸
از دید اکو
میکو روی زمین افتاده بود و ازش خون میرفت.یه نفر با کلاه کپ و ماسک سیاه اونطرف ترسیده به ما خیره بود.
سعی کردم با راشومون بگیرمش ولی فرار کرد.بیخیال خجالت شدم و تند دوییدم پیش میکو.
نگران بودم:میکو حالت خوبه؟
با زحمت چاقویی که به شکمش خورده بود رو در آورد و انداخت اونور.
سرشو تو بغلم گرفتم:نگران نباش الان میبرمت بیمارستان دوتا بخیه میخوره خوبه خوب میشی!
بلندش کردم که صدای آخش درومد.دوباره گذاشتمش زمین و ترجیح دادم زنگ بزنم اورژانس.
وقتی اورژانس اومد میکو رو روی تخت چرخدار تاشو گذاشتن و بردن تو ون اورژانس
کنارش تو ون نشستم.با توجه به میزان اطلاعاتم فهمیدم که....اعتراف کردنش سخته!.......هوففف من عاشق میکو شدم.
بعد این جریان ها،بهش میگم.
وقتی رسیدیم بیمارستان خون خیلی زیادی از دست داده بود و حالش اصلا خوب نبود سریع بردنش اتاق عمل گوشیم زنگ خورد حوصله گوشی هم نداشتم پرتش کردم و قطع شد
از دید گین
زنگ زدم به اکو یه ماموریت سطح پایین بود تا الان باید برمیگشت نگرانشم دیدم گوشی قطع شد نکنه اتفاقی براش افتاده؟ اگه افتاده....
میره نزدیک ترین بیمارستان به اونجا سریع رفتم اونجا دیدم اکو نشسته رو صندلی کنار اتاق عمل و داره بیقراری میکنه رفتم پیشش
گین : آک.......
اکو : برو اونور ( داد )
نشستم کنارش تا میکو رو بیارن چند ساعت گذشته بود ولی میکو هنوز تو اتاق عمل بود که یهو دکتر اومد بیرون
پارت۸
از دید اکو
میکو روی زمین افتاده بود و ازش خون میرفت.یه نفر با کلاه کپ و ماسک سیاه اونطرف ترسیده به ما خیره بود.
سعی کردم با راشومون بگیرمش ولی فرار کرد.بیخیال خجالت شدم و تند دوییدم پیش میکو.
نگران بودم:میکو حالت خوبه؟
با زحمت چاقویی که به شکمش خورده بود رو در آورد و انداخت اونور.
سرشو تو بغلم گرفتم:نگران نباش الان میبرمت بیمارستان دوتا بخیه میخوره خوبه خوب میشی!
بلندش کردم که صدای آخش درومد.دوباره گذاشتمش زمین و ترجیح دادم زنگ بزنم اورژانس.
وقتی اورژانس اومد میکو رو روی تخت چرخدار تاشو گذاشتن و بردن تو ون اورژانس
کنارش تو ون نشستم.با توجه به میزان اطلاعاتم فهمیدم که....اعتراف کردنش سخته!.......هوففف من عاشق میکو شدم.
بعد این جریان ها،بهش میگم.
وقتی رسیدیم بیمارستان خون خیلی زیادی از دست داده بود و حالش اصلا خوب نبود سریع بردنش اتاق عمل گوشیم زنگ خورد حوصله گوشی هم نداشتم پرتش کردم و قطع شد
از دید گین
زنگ زدم به اکو یه ماموریت سطح پایین بود تا الان باید برمیگشت نگرانشم دیدم گوشی قطع شد نکنه اتفاقی براش افتاده؟ اگه افتاده....
میره نزدیک ترین بیمارستان به اونجا سریع رفتم اونجا دیدم اکو نشسته رو صندلی کنار اتاق عمل و داره بیقراری میکنه رفتم پیشش
گین : آک.......
اکو : برو اونور ( داد )
نشستم کنارش تا میکو رو بیارن چند ساعت گذشته بود ولی میکو هنوز تو اتاق عمل بود که یهو دکتر اومد بیرون
۲.۳k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.