وقتی بخواطر یه سگ بات قهر میکنه....
وقتی بخواطر یه سگ بات قهر میکنه....
ویو کوک
یااا ات میدونم که اشتباه کردم. ولی خب تو فقط مال منی. دوس ندارم وقتتو واسه. حیون یا ادم دیه ای بزاری حالا گریه نکن بیا بغلم
ویو ات.
واقعا نیاز داشتم. بغلش کنم. ولی گفتم نه. و کیوفمو برداشتم. و رفتم بیرون.
دیر وقت بود. اشکام با یاد اوری اینکه برای داداشمو افتاده اشکم در اومد. و سیاهی مطلق
ویو کوک.
نگرانش بودم.تا از شماره ی ات یکی بم زنگ زد سریع جواب دادم.
ولی ات.نبود
صدای یه خانوم دیه بود.معلوم بود بیمارستانه
خانومه بم.گفت که هر چه سریع تر بیام بیمارستان
ویو بیمارستان
رفتم داخل مثل اینکه اتاق عمل بود همش خودمو لعنت میکردم
ولی واسه چی مگه چه اتفاقی افتاده براش؟😢
دکتر اومد بیرون.از اتاق عمل.من سریع رفتم سمتش ولی. اون با ناراحتی بهم نگاه کرد و گفت.متاسفانه از دستشون دادیم
ویو جین
ویو هفته ی بعد
تو این هفته کوک جایی نمیره.همش تو خونس غذا نمیخوره. بعد یه مدت.معلوم شد که یکی از دشمنای کوک.با ماشین به ات زده.و رفته.
خب.اینم از این پارت. پارت بعدی پارت اخره
شرطا.
20 لایک
15 کامنت
ویو کوک
یااا ات میدونم که اشتباه کردم. ولی خب تو فقط مال منی. دوس ندارم وقتتو واسه. حیون یا ادم دیه ای بزاری حالا گریه نکن بیا بغلم
ویو ات.
واقعا نیاز داشتم. بغلش کنم. ولی گفتم نه. و کیوفمو برداشتم. و رفتم بیرون.
دیر وقت بود. اشکام با یاد اوری اینکه برای داداشمو افتاده اشکم در اومد. و سیاهی مطلق
ویو کوک.
نگرانش بودم.تا از شماره ی ات یکی بم زنگ زد سریع جواب دادم.
ولی ات.نبود
صدای یه خانوم دیه بود.معلوم بود بیمارستانه
خانومه بم.گفت که هر چه سریع تر بیام بیمارستان
ویو بیمارستان
رفتم داخل مثل اینکه اتاق عمل بود همش خودمو لعنت میکردم
ولی واسه چی مگه چه اتفاقی افتاده براش؟😢
دکتر اومد بیرون.از اتاق عمل.من سریع رفتم سمتش ولی. اون با ناراحتی بهم نگاه کرد و گفت.متاسفانه از دستشون دادیم
ویو جین
ویو هفته ی بعد
تو این هفته کوک جایی نمیره.همش تو خونس غذا نمیخوره. بعد یه مدت.معلوم شد که یکی از دشمنای کوک.با ماشین به ات زده.و رفته.
خب.اینم از این پارت. پارت بعدی پارت اخره
شرطا.
20 لایک
15 کامنت
۲۳.۱k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.