خوشه ای از بدنت را بتکان نوش کنم

‍ خوشه ای از بدنت را بتکان نوش کنم
با لب سرخ تو صد قافله مدهوش کنم

چه دل انگیز شود صبح وصال من و تو
دو جهان غرق خرامیدن و فرنوش کنم

من اگر، با تو اگر، دست به دور کمرت
هر چه غیر از تو به ولله فراموش کنم

بچکان تیر و بزن پلک و بکُش آهو را
که دو چندان هوس سینه و آغوش کنم

ماه بانوی عسل چشم و لب انگورِ بلا
می شود آتش این وسوسه خاموش کنم..!..
دیدگاه ها (۱)

بجو آن صبح صادق را که جان بخشد خلایق راهزاران مست عاشق را صب...

👉 💕 @mychichaklar 💕 به دشمنانتﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﻓﺮﺻﺖ ‌ﺑﺪﻩﺗﺎ ﺑﺎﺗﻮ...

🍃 ‍در دل من چیزی استمثل یک بیشه نورمثل خواب دم صبحو چنان بی ...

زندگی زیباست ، زشتی های آن تقصیر ماست ،در مسیرش هر چه نازیبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط