شب ازراه می رسدویادتوبیشترازهمیشه مراب جنون کشانده

شب ازراه می رسدویادتـــوبیشترازهمیشه مـــراب جنون کشانده است....اولین دوستت دارمت را امشب بارهاوبـارها بـاخودمـــــرورکـــرده ام وهــرباربیشتـــردوستت می دارم.....خــــوب یادم هست با اولین دوستت دارمت چ جشنی بــــرای دلم گـــرفتم صورتم گل انداخته بـودوچشمانم برق عجیبی .....
بـــانوی قصه هـایت شده بـودم...بایدخـودرا برایت زیباتـرین بانومی ساختم.....
و....
مــــاه بانوی توشدم....
روزهـاگذشت...دوستت دارم هـایت گذشت...ولی دل من نیــــــــزهــرگزنگذشت!!!!!
مــاه بانویت پــژمرد...پـژمرد...پـژمرد...!!!!!
واژه دوستت دارم یعنـــــــی زندگی برای یک بـــــانو!!!
چه میدانستی دوستت دارمت ک تمـــــــام شـود
مــــــرگ بانویت فـرامی رسد...
اکنون میتوانی روزی هـــزارباربرای دلم فاتحه بخوانی..دلم مـن مــرد...تبریک می گـــویم جنـــاب...!