ای زمان

ای زمان
ای پیش از حال
ای پس از حال
هرچه بر جای مانده است،
سخت فرسوده است
ای خیال ات
همچون اشوب
جامانده در خرابه های شهر
بیا و بنگر
یادت که با باد آمده است
چشم انداز شهر را
چه کامل کرده است
ای رویای همیشه در دسترس
تو مانده ای و
من رفته ام...
دیدگاه ها (۱)

نبودپیدا شـدآشنا شـــددوست شـــدمهر شـــــــــــــدگرم شــــ...

ﯾﮏ ﻭﻗﺘﯽ؛ ﺑﺪﻓﻬﻤﯽ ﻫﺎﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ !ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ؛ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎ، ...

کپی برا کوردا اجبارررررری....با سلام خدمت ادمین محترم ویسگون...

دوست داشتن را آن رفیق مجازی برایم تعریف میکند..او که نه با ر...

سیصد و شصت و پنج روز با تو---روز اول

این آخرین بار است که آبادی تمام شهر ها را درون چشم هایت میبی...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط