شعر می گویم ولی معشوقه ای در کار نیست

‌شعر می گویم ولی معٖشوقه ای در کار نیست

آه، من دیوانه اَم، دیوانه بودن عار نیست


خواستم چون مصرع اول تو را مخفی کنم

باختم دل را، حقیقت قابل انکار نیست



علیرضا_هدایت
دیدگاه ها (۱)

و تو میتوآنستیبه چشمآنم نگآه کنیو گلویم رآ با چآقویِ تیز ببر...

بهار که رفتن اسفند وآمدن فروردین نیست!بهار یعنی جای بوسه‌های...

تا نگاهم بکنیاز هیجان خواهم مرد !آنکه با چشم خودآدم بکشد قات...

برای کنار گذاشتن چیزاییکه آزارت میدهبه اندازه کافی قوی باش ....

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط